در حالی‌که بسیاری از سفرای کشورهای غربی و شرقی و هنرمندان و ورزشکاران غیر ایرانی شب یلدا را شادباش می‌گویند، سخنگوی گروهک طالبان یلدا را کاری مشرکانه دانسته که جرم است. بارها گفته و نوشته‌ام که طالبان بیش از آنکه گروهک بنیادگرای دینی باشد، گروهکی قوم‌گرا است که تنظیمات کارخانه‌اش بر پایه ضدیت با زبان فارسی و ایران‌ستیزی است...

ادامه نوشته

بازنمایی تصنعی فرهنگ بختیاری در رمان «ایسُف»

نویسنده متن نقد و معرفی: امیر هاشمی مقدم: روزنامه شرق (۲۲ اسفند ۱۴۰۱)

ایسف رمان نسبتا کوتاهی است (۱۶۸ صفحه) به قلم سیدحمید پورمحمدی که در سال ۱۴۰۰ توسط نشر ثالث در ۷۷۰ نسخه و با بهای ۳۸۵۰۰ تومان منتشر شده است.

پورمحمدی در این اثر، زندگی خانواده‌ای روستایی در استان چهارمحال و بختیاری به تصویر می‌کشد. این رمان ۸ بخش دارد که در هر بخش یکی از شخصیت‌ها یا رویدادهای مرتبط با این خانواده توصیف می‌شود که به ترتیب اینهاست: کاکا (پدر خانواده)، ماه‌خانم (مادر خانواده)، ناخوشی (درباره بیماری ایسف)، قدم‌خیر (دختر بزرگ خانواده)، کفایت (دختر دوم)، آقای مدیر (درباره مدرسه روستا)، مرگ شیرین (مادر ماه‌خانم)، و امتحان نهایی (پایان تحصیلات ابتدایی ایسف). یک فرهنگ الفبایی اصطلاحات بختیاری در رمان هم در پایان کتاب آمده است.

اگرچه مکان این روستا و زمان دقیق رویدادها بیان نشده، اما از روی توضیحات و نشانه‌ها می‌توان تشخیص داد که روستایی از منطقه مشایخ، بخش ناغان، شهرستان شلمزار در استان چهارمحال و بختیاری است. زمان رویدادها هم تقریبا با فضای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی هم‌خوانی دارد؛ اگرچه می‌توان اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۵۰ را نیز در این چارچوب دید...

ادامه نوشته

ما چگونه ما شدیم؟

امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوز

به این کلیپ که بخشی از مصاحبه زیباکلام است نگاه کنید: برگزاری جشن‌های ایرانی همچون شب چله، نوروز، سیزده به در و... را نشانه‌های نژادپرستی ایرانیان می‌داند. او تاکنون بارها به بهانه‌های گوناگون ایرانیان را نژادپرست خوانده است. برای نمونه هنگامی که تیم فوتبال ایران در جام جهانی پیروز شد، او ناراحت گشت و گفت کیف می‌کند وقتی تیم فوتبال ایران می‌بازد؛ چرا که ایرانی‌ها هنگام پیروزی تیم فوتبال‌شان به خیابان می‌ریزند و خوشحالی می‌کنند و تلویزیون هم آهنگی پخش می‌کند که به رستم و پوریای ولی و تختی و امام علی (ع) و... اشاره دارد که اینها از نگاه او از نشانه‌های نژادپرستی است. خب مشخص است جامعه‌ای که روشنفکرش در این حد تنزل کرده باشد نمی‌تواند به این سادگی توسعه یابد...

ادامه نوشته

آیا «هزارِ» کاندیداها هنوز «کَل» نگرفته؟

امیر هاشمی مقدم: فرارو

ما بختیاری‌ها در گذشته یک رسمی داشتیم به نام «کل (Kal) گرفتن هزار». مثلا می‌گفتند «فلانی هزارش کل گرفت». کَل همان بر کوهی است و این رسم و باور نیز ویژه شکارچیان ماهر بود. داستان این باور از این قرار بود که چنانچه کسی هزار تا بز و قوچ کوهی را شکار می‌کرد، هزار و یکمی را که می‌زد، آن حیوان زبان‌بسته پس از اینکه تیر می‌خورد، ابتدا بلند می‌شد روی دو پا می‌ایستاد، رو به شکارچی می‌خندید و بعد می‌افتاد روی زمین و می‌مرد. در این حالت آن شکارچی باید همانجایی که ایستاده بود را گود می‌کرد، تفنگش را در خاک چال می‌کرد، جای تفنگ را به هیچ کسی نمی‌گفت، و با دنیای شکار کردن خداحافظی می‌کرد. اگر این کار را نمی‌کرد، حتما بلایی سرش می‌آمد...

ادامه نوشته

کتاب‌های رایگان به‌عنوان هدیه نوروزی

همانگونه که برای نوروز سال پیش هم نوشتم، یکی از بهترین هدیه‌ها برای نوروز، کتاب است؛ آن هم از نوع الکترونیکی‌اش که می‌توانید روی تلفن همراه، تبلت، رایانه یا دستگاه کتابخوان بخوانیدش. در همه این دستگاه‌ها هم امکان برجسته کردن، خط کشیدن زیر جملات کلیدی، یادداشت‌نویسی در کنار نکات مهم و... نیز فراهم است. چندین سال است کتابفروشی‌های الکترونیکی در ایران برای نوروز (و البته برخی مناسبت‌های دیگر) هر روز یک یا چند کتاب الکترونیکی متنی یا صوتی را به رایگان هدیه می‌دهند. پیشتازشان «طاقچه» است، سپس «کتابراه» و آخر سر «فیدیبو». برای نمونه کتابفروشی طاقچه برای امروز (شنبه 30 اسفند) شش کتاب پر فروش «صد سال تنهایی» (گارسیا مارکز)، «برادران کارامازوف» (داستایوفسکی)، «آتش بدون دود» (نادر ابراهیمی)، «آنک نام گل» (امبرتو اکو)، «چراغ سبزها» (متیو مک کانهی) و بالاخره «آب‌نبات هل‌دار» (مهرداد صدقی) را تا ساعت 12 شب به رایگان هدیه می‌دهد...

ادامه نوشته

ماهی قرمز نخریم!

امیر هاشمی مقدم

اکنون سیزدهمین سالی است که تلاش می‌کنم هم‌میهنانم را متقاعد سازم برای سفره هفت‌سین و نوروز، ماهی قرمز نخرند. در برابر باران دشنام‌ها و توهین‌ها و اتهام‌ها، تاکنون هیچکس حتی یک سند و مدرک دال بر اینکه نهادن ماهی قرمز سر سفره هفت‌سین، سنتی دیرینه در کشور است، نشان نداده. با این وجود، هر کسی مخالف خرید ماهی قرمز باشد را، متهم به ایران‌ستیزی و مخالفت با سنت‌های ایرانی می‌کنند (آن هم کسی چون من که کارشناسی ارشد ایران‌شناسی خوانده و صدها یادداشت تاکنون در دفاع از سرزمین ایران، تاریخ و سنت‌هایش نوشته‌ام)...

ادامه نوشته

«سیزده به در» یا «روز طبیعت»؟

امیر هاشمی مقدم

چند سالی است که مسئولین و به پیروی از ایشان، مجریان صدا و سیما پافشاری عجیبی دارند برای به کار نبردن نام برخی از جشن‌های ملی و ایرانی؛ و به جای آن، از نام‌های نا مأنوس و نا آشنای دیگری که خود ابداع کرده‌اند، استفاده می‌کنند. خودداری از به کار بردن نام «سیزده به در» و به جای آن به کار بردن اصطلاح «روز طبیعت»، همچون خودداری از به کار بردن نام «چهارشنبه سوری» و به جای آن به کار بردن اصطلاح «چهارشنبه آخر سال» از مهمترین نمونه‌های آنست. این در حالی است که در این چند سال، هیچ یک از این نام‌ها در میان مردم کمترین کاربردی نیافته و همچنان نام‌های قدیمی و درست آن به کار گرفته می‌شود. برای نمونه هرگز شما نمی‌توانید ایرانی‌ای را پیدا کنید که از شما بپرسد: «روز طبیعت کجا می‌روی؟»؛ یا هیچ کودکی را نمی‌توانید بیابید که به دوستانش بگوید: «برای چهارشنبه آخر سال از کجا ترقه پیدا کنیم؟»...

ادامه نوشته

علاقه به فرهنگ ایران در ترکیه

امیر هاشمی مقدم

سال گذشته انتشارات «کارا کارگا» در ترکیه آغاز به نشر کتابهایی درباره افسانه‌های کشورهای گوناگون کرد. از جمله افسانه‌های ایرانی، عبری، ژاپنی، وایکینگی و هندی و... . اما در این میان، افسانه‌های ایرانی (عکس زیر) با استقبالی بسیار گسترده روبرو شد؛ به گونه‌ای که در این یکسال، به چاپ بیست و یکم رسیده و همین باعث شده جلد دوم افسانه‌های ایرانی هم منتشر شود. در حالی‌که دیگر کتابهای این مجموعه، نه با چنین استقبالی روبرو شده و نه جلد دوم برای هیچکدام‌شان منتشر شده است...

ادامه نوشته

سفرنامه مغولستان: بخش دهم (جشنواره نادام)

امیرر هاشمی مقدم: انسان‌شناسی و فرهنگ

نادام که به معنای جشنواره و فستیوال است، جشنی است که مغول‌ها در ماه‌های تیر و مرداد برگزار می‌کنند. دیگر ماه‌های سال، این سرزمین آنچنان سرد است که نمی‌شود جشن برگزار کرد و تنها همین ماه‌های تیر و مرداد است که جنب و جوش را می‌توان در میان مغولها دید. نادام، جشنواره‌ای است که در همه مناطق این سرزمین برگزار می‌شود. برای شهرنشینان در میدان‌ها یا ورزشگاه‌ها، و برای دامداران، در دشتهای‌شان. دامداران به نزدیک‌ترین مکان برگزاری نادام که قاعدتا در شعاعی کمتر از 30-20 کیلومتری‌شان است رفته و جشنواره‌شان را آنجا برگزار می‌کنند. در این جشنواره، سه هماورد یا مسابقه برگزار می‌شود: کشتی مغولی، اسب‌سواری و تیراندازی. البته نواختن موسیقی و رقص دخترها هم در جشنواره‌های نادام در سالهای اخیر دیده می‌شود...

ادامه نوشته

عناصر ضدملی در برابر چهارشنبه‌سوری، ماهی قرمز، سبزه هفت‌سین و بقیه ماجراها

امیر هاشمی مقدم، فرارو؛ در این هشت ساله که با خرید ماهی قرمز مخالفت ورزیده‌ام، با خیلی از مدافعان خرید ماهی قرمز که از قضا برخی‌شان طرفدار حقوق حیوانات هم بوده‌اند، بحث و مجادله داشتم. اما به تازگی یادداشتی از آقای محمد درویش به‌عنوان سرمقاله روزنامه بهار خواندم که به چند دلیل گمان می‌کنم نباید به سادگی از کنارش گذشت...

ادامه نوشته

پیمان ملی در چهارشنبه‌سوی امسال

فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ امسال، چهارشنبه‌سوری یک تفاوت عمده با سال‌های پیش دارد. سالیان پیش وقتی رسانه‌ها و به‌ویژه رسانه ملی از مردم می‌خواستند در برپایی این سنت، از مواد خطرناک و آتش‌زاا استفاده نکنند، کسی گوشش بدهکار نبود؛ و نتیجه را هر ساله در بیمارستان‌ها می‌شد دید؛ در چشمان داغدار خانواده‌هایی که به سوگ می‌نشستند...

ادامه نوشته

چرا نباید ماهی قرمز بخریم؟

فرارو- امیر هاشمی مقدم*؛ چند سالی است طرفداران محیط زیست و حقوق جانداران تلاش  دارند خرید ماهی قرمز برای سفره هفت‌سین را کاری نادرست معرفی کنند و در نقطه مقابل، بسیاری از مردم همچنان بر خرید ماهی قرمز پافشاری می‌کنند. به‌عنوان کسی که هشت سال است مخالفتم را با خرید ماهی قرمز در رسانه‌های گوناگون بیان کرده‌ام، این بار نیز در روزهای نزدیک نوروز، چکیده‌ای از برخی دلایلم را در اینجا می‌نویسم؛ به امید اینکه دست‌کم چند نفری را از خرید ماهی قرمز منصرف گردانم...

ادامه نوشته

هویت‌طلبی در «شب عروس» مولانا

فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ در دو هفته گذشته هفتصد و چهل و سومین مراسم «شب عروس» مولوی برگزار شد. این مراسم هر سال از هفدهم تا بیست و هفتم آذرماه (یعنی هفتم تا هفدهم دسامبر) در شهر قونیه ترکیه برگزار می‌شود. اگرچه در واقع مراسم برای سالگرد درگذشت مولانا است، اما از آنجا که مولانا در این شب به معشوق خود، یعنی خداوند پیوست، این تاریخ را شب عروسی و وصلت او می‌دانند...

ادامه نوشته

از کرامات رایزنی‌ های فرهنگی ایران (وقتی فرهنگ ایرانی در ترکیه سنگ روی یخ می شود)

فرارو- امیر هاشمی مقدم 

...بی‌تردید با یک رفتار و اشتباه، نمی‌شود کل فعالیت‌های یک نهاد را زیر سوال برد. اما من به‌طور کلی با فعالیت‌های رایزنی‌های فرهنگی ایران در دیگر کشورها مشکل دارم و قبلاً هم به آن پرداخته‌ام. در واقع این رفتار اخیر رایزنی فرهنگی ایران در آنکارا بهانه‌ای شد تا یکبار دیگر به لزوم تجدید نظر در فعالیتهای رایزنی فرهنگی بپردازم...

ادامه نوشته

ماهی سرخ نخرید: یادداشتم در روزنامه هشت صبح افغانستان

امیر هاشمی مقدم: روزنامه هشت صبح افغانستان

...شوربختانه چندین‌سال است خرید ماهی سرخ نوروزی دارد در بین برخی از مردم افغانستان هم رواج پیدا می‌کند و در روزهای نزدیک به نوروز، برخی از فروشندگان و دست‌فروشان در برخی مناطق، اقدام به فروش ماهی سرخ می‌کنند. این رسم نادرست به دو شیوه دارد از ایران به افغانستان نفوذ می‌کند:
نخست توسط مهاجرینی که سال‌ها در ایران زیسته و در کنار سنت‌های نیکوی ایرانی، برخی سنت‌های نادرست را نیز هنگام بازگشت به افغانستان منتقل کرده‌اند که ماهی سرخ برای سفره هفت‌سین، یکی از آشکارترین آنها است.
دوم توسط صادرکنندگان ماهی سرخ. سال پیش مجموعاً یکصد و پنجاه هزار قطعه ماهی سرخ از ولایت خراسان ایران به کشورهای افغانستان و ترکمنستان صادر شد. همین عامل باعث شده تاجران سیاه ماهی سرخ که نه جان این ماهی‌ها، بلکه سود بیشتر برای‌شان مهم است و هر سال به دنبال بازار تازه‌ای برای فروش ماهی‌های پرورشی‌شان می‌گردند، متوجه بازار افغانستان شوند. بنابراین هیچ دور از ذهن نیست که در سال‌های نزدیک پیش‌رو، پرورش‌دهندگان ماهی سرخ جای پای‌شان را در افغانستان باز کرده و به ترویج این رسم نادرست (که بنابر شواهد، در ایران نیز دیرینه‌ای کمتر از یکصد سال دارد و به گونه‌ای تحریفی از چین وارد شده است) در افغانستان بپردازند. بی‌تردید در این زمینه حفظ فرهنگ و تمدن در افغانستان، مد نظر افراد سودجو نیست؛ که اگر بود، در افغانستان به اقلام فرهنگی ضروری‌تر از این نیاز است و کمبودش احساس می‌شود...

ادامه نوشته

چهارشنبه سوری از چه زمانی خطرناک شد؟

گفتگوی فرارو با امیر هاشمی مقدم:

...صنعتی‌شدن این جشن از سال‌های پایانی حکومت پهلوی آغاز شد و چنانکه در فیلم «برادرکشی» در سال 1357 می‌بینیم نیز، استفاده از این مواد در چهارشنبه‌سوری آن زمان نشان داده می‌شود. اما در آن زمان هرگز چنین ابعادی نداشت. انحراف در چهارشنبه‌سوری و تبدیل شدن آن به یک مراسم دهشت‌افکن را نمی‌توان تک‌عاملی دید و مثلاً دولت یا نیروی انتظامی را مقصر دانست. هر چند آن‌ها با افراط و تفریط‌ها به آن دامن زدند...

ادامه نوشته

ماهی قرمز در هفت‌سین؛ تداوم حیوان‌ستیزی‌ ما!

فرارو؛ امیر هاشمی مقدم؛ گویا بدجوری حیوان‌ستیزی و مخالفت با محیط زیست در رگ و خون ما ایرانیان ریشه دوانیده است. یکی در جنوب چند بز کوهی را شکار کرده و با افتخار در هنگام فیلم گرفتن، برای سازمان محیط زیست شاخ و شانه می‌کشد. پیش از شناسایی این شکارچی بی‌رحم، کلیپی از شکارچی بی‌رحم دیگری پخش می‌شود که سگ خودش را در میان قهقهه مستانه دوستانش، تا سر حد مرگ کتک می‌زند. مدافعان حقوق حیوانات تجمع کرده و اعتراض می‌کنند به این رفتار و سازمان محیط زیست هم با همکاری دادستانی استان گلستان مجرم را دستگیر می‌نمایند. هنوز داغی این ماجرا باقی است که کلیپی از کشتن یک سگ به هنگام جفتگیری منتشر می‌شود. این را هنوز به نتیجه نرسانده خبر از تداوم تخریب جنگل‌های هیرکانی شمال به گوش می‌رسد. آن را هنوز اقدام نکرده یک خبر دیگر و همین طور خبر بد پشت خبر بد. اخباری که نشان از تیره‌روزی وضعیت محیط زیست و حیات جانوری در ایران دارد...

ادامه نوشته

آموزش زبان مادری در ایران

فرارو: امیر هاشمی‌مقدم

...شوربختانه برخی از ایران‌دوستان و ملی‌گرایان افراطی (که لزوماً زبان مادری‌شان فارسی نیست)، هر نوع سخن گفتن درباره آموزش زبان مادری را نشانه تجزیه‌طلبی می‌دانند و بنابراین چنانچه یک آذری ترک چنین خواسته‌ای داشته باشد، وی را «پان‌ترک» و یا چنانچه یک کرد چنین خواسته‌ای داشته باشد، او را «پان‌کرد» می‌نامند. در حالی‌که به نظر می‌آید این یک حق بسیار طبیعی هر انسانی است که زبان مادری‌اش را به‌صورت علمی بیاموزد. نکته دیگر اینکه به نظر می‌آید این افراد این نکته را در نظر نمی‌گیرند که تجزیه‌طلب نامیدن چنین افرادی می‌تواند آنان را ترغیب به اتخاذ دیدگاه‌های تندروانه‌تری کند...

ادامه نوشته

Zoroaster

Today is the death anniversary of Zoroaster (in Persian: Zardosht), the profit of the ancient Iran. His life is not so clear and we know about him through of Zoroastrian books. But the most of experts say that he was from east of Ancient Big Iran and lived between 1000-500 B.C. His teachings were written in the Zoroastrian Holy Book, Avestan, which included 21 books that after the Alexander attacking to Persia, the most of them burnt and were destroyed and now just some parts of 5 books remained. Gathas, one part of the Yasna book is known as the oldest part of Avestan which hymnt by Zoroaster. “Thinking good thoughts, saying good words, and doing good deeds” was the most important Zoroaster message that the Zoroastrians believe it. The Zoroatrianism was the official religion of pre-Islamic Iran. Because of religious presses on them after the Islam, a huge population of them immigrated to India (Gujarat) and now there are around 200.000 Zoroastrians in Iran, India and some of the other countries. They pray the God (that it is called Ahura Mazda) in their Fire Temple. They keep the Holy Fire burning in the Fire Temples and in fact the fires are burning more than one thousand years (for example the immigrants to India, carried a Holy Fire with their self to there). The Fire Temple in the Yazd city is the most famous Fire Temple in Iran.

شب یلدای ایرانی در ترکیه

برای شب یلدای امسال، چند نفر از دوستان خارجی‌ام را به رستورانی ایرانی در آنکارا دعوت کرده، با غذاها و میوه‌های ایرانی از ایشان پذیرایی کرده و شب یلدا را به‌شان معرفی کردم.
Yalda is the longest night in the year. It’s between 21 and 22 of December. Some of mythologists say that it relates to Mithraism. In Iran and some of the cultures which related to past Cultural Great Iran, this night is celebrated. In Iran the people gather to each other (especial in their father and grandfather houses), eat fruit (especial pomegranate and watermelon) and dried nuts, and divination through Hafez-e Shirazi poems (they called it Fal-e Hafez). This was the first Yalda night that I wasn’t in Iran. So I arranged a big Yalda night celebration in the Iranian Restaurant in Ankara, Invited some of my foreign friends from different countries, gave them welcome by Iranian foods, drinks, fruits and dried nuts and introduced them the Yalda night. It was so fantastic, for my guests and me!

کوتاه‌نوشت‌هایی از ترکیه (13) مراسم عروسی مولانا

Mevlana or Rumi is one of the most famous Persian language poets who was born in Balkh (Afghanistan) and died in Konia. He was one the first relativist who believed there are a lot of ways to get to beloved (target). He was the disciple of Shams Tabrizi and his translated poems are well known in the world (especially in America). 17th December was his date of death and special ceremony was held near of his tomb.
سالگرد از دنیا رفتن مولانا هر سال در 17 دسامبر در شهر قونیه ترکیه طی مراسم خاصی برگزار می‌شود. چون مردم بر این باورند که مولانا در این شب به معشوق خودش، خداوند رسید، بنابراین به جای عزاداری برایش جشن می‌گیرند و از همین رو نام عروسی (عرس) بر آن نهاده‌اند. حتی برخی گویا بر این باورند که اگر هفت بار در این ایام دور آرامگاه مولانا بگردند، مانند آن است که حج به جا آورده‌اند. این مراسم بین سه تا پنج روز به درازا می‌کشد و در محل نخستین دیدار مولانا و شمس نیز چراغی روشن می‌شود و راهپیمایی‌ای به نام «راهپیمایی عشق» هم صورت می‌گیرد. شب هم در مرکز فرهنگی مولانا که تقریباً به فاصله چندصدمتری از آرامگاه وی ساخته شده، رقص سماع انجام می‌دهند. ابتدا قرآن تلاوت می‌شود، چند بیتی از مثنوی خوانده و تفسیر می‌شود و سپس «نعت شریف» که شعری از مولانا است خوانده شده و هم‌زمان با نواخته شدن موسیقی عرفانی، سماع‌زن‌ها وارد میدان می‌شوند. ورودشان به میدان سماع، چگونگی گام‌برداشتن‌های‌شان و چگونگی سلام و سماع و علت و تعداد هر کدام بحث مفصلی است. یک چرخش دارند به نام «چرخش سلطان ولد» که دور میدان می‌گردند و به یکدیگر سلام می‌دهند. یک سماع هم دارند که چهار دور است و با دست‌بوسی و اجازه پیر یا «شیخ افندی» آغاز می‌شود. 
پی‌نوشت: به دلیل کلاسهایم نتوانستم 17 دسامبر به قونیه بروم و بخش نخست مراسم را ندیدم. بنابراین باقی این تصاویر را می‌گذارم.

آرامگاه سید غلامرسول چابهار

اینجا آرامگاهی است که هر ساله مردمان هندی، پاکستانی، سیاه‌پوست و البته بلوچ در ماه ذی‌القعده جمع شده و هم‌زمان با سالگرد مرگ سید غلامرسول، به وصیت او عمل کرده و ساز می‌نواختند و جشن و پایکوبی می‌کردند.
او گویا در سده پنجم هجری می‌زیسته و از بزرگان شیعه منطقه و مورد احترام هندی‌ها بوده. برخی هم می‌گویند بومی چابهار نبوده. در شب عروسی‌اش بیمار شده و به بستر مرگ می‌افتد. اما به پیروانش توصیه می‌کند به جای سوگواری، برایش 10 روز جشن و پایکوبی بگیرند تا روانش شاد شود. امروزه دیگر چنین مراسمی برگزار نمی‌شود.
معماری بنا مربوط به دوره سلجوقی است که تزئینات به سبک هندی در آن به چشم می‌خورد. گویا در دوره صفوی هم مرمت شده است. قبرستانی هم در محوطه حیاطش دارد.

رواج خرافه با اعتقادات مردم چه می‌کند؟

مصاحبه‌ام با خبرگزاری ایسنا:
یک پژوهشگر حوزه‌ی مردم‌شناسی می‌گوید، علت اینکه عده‌ای عقاید دینی مردم را مسخره می‌کنند، رواج خرافه و بعضی رفتار‌های غیر قابل دفاع برخی متولیان در کشور است.

امیر هاشمی مقدم - پژوهشگر حوزه‌ی مردم‌شناسی - در پاسخ به این مساله که به نظر می‌رسد در جامعه‌ی امروز، مسخره کردن اعتقادات دینی عده‌ای از مردم، توسط عده‌ای دیگر، شایع شده باشد، چرا؟ به خبرنگار فرهنگ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: در بحث شوخی با عقاید یا مسخره کردن آن‌ها، باید به این نکته اشاره کرد که این مسئله در گذشته نیز وجود داشته است، ولی امروزه رنگ و روی دیگری به خود گرفته است...

ادامه نوشته

آخرین پالان‌دوزهای مازندرانی

این گزارش را در انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر کردم. برای دیدن تصاویر مرتبط اینجا را کلیک کنید.
پالان‌دوزی، از مشاغل و حرفه‌هایی است که دیگر کمتر کسی را می‌توان مشغول به آن کار دید. در مازندران به‌دلیل محیط روستایی و جنگلی که حضور چارپایان در کارهای کشاورزی و... را ضروری می‌کند، هنوز به پالان تا حدودی نیاز است. بنابراین چند پالان‌دوز همچنان فعال‌اند. آنگونه که مصاحبه‌شوندگان به من گفتند، فقط دو نفر در نور و دو نفر در نوشهر این حرفه را زنده نگه داشته‌اند. اینها که در نور فعالیت می‌کنند را بارها دیده بودم. یعنی یکی‌شان را می‌دیدم که در مغازه‌ای کوچک در یک کوچه مشغول بود. بالاخره فرصتی پیش آمد تا رفتم و اجازه گرفتم برای مصاحبه. به گرمی پذیرفت. روی زمین نشسته و دارد دسته‌های گالی (نوعی گیاه بلند و باریک که در نزدیکی مردابها می‌روید) را به هم می‌بندد تا به‌عنوان مواد اصلی درون پالان، از انها استفاده کند...

ادامه نوشته

بررسی متون طنزآمیز عامیانه ایرانی

این کتاب حاصل انجام یک طرح پژوهشی مشترک توسط من و دکتر نعمت‌الله فاضلی است که در سال 1387 برای مرکز فرهنگ مردم صدا و سیما انجام دادیم. بخش‌های عمده‌ای از این کتاب پیش از انتشار حذف شد (به دلیل مغایرت با اخلاق عمومی جامعه یا مسائل دیگر) و آنچه باقی ماند کمی ناقص است. بخشی از انتقادات پایانی این معرفی نیز به همین مسائل مرتبط است.

این کتاب در وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ معرفی شده است.

ادامه نوشته

ورف‌چال، زن‌شاهی و پیچاندن گردشگران!

این گزارش پیش از این در وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر شده بود. برای دیدن فرتورها (تصاویر) این بخش از سفرنامه، اینجا را کلیک کنید.
پریروز (دوشنبه 8اردیبهشت) مراسم ورف‌چال و زن‌شاهی در روستای آب‌اسک مازندران برگزار شد. درباره‌اش زیاد خوانده و شنیده بودم. می‌دانستم اهالی چندان رغبتی به حضور گردشگران ندارند و همین موضوع، بهانه‌ای شده بود برای نوشتن یک مقاله. حتی چند سالی است روز برگزاری مراسم را هم پنهان نگه می‌دارند و گاهی جابجا بیان می‌کنند. مثلاً شایعه می‌کنند جمعه هفته دیگر، اما همین هفته برگزار می‌شود. دلیل اصلی‌اش هم اخلالی بود که گردشگران غربیه در این مراسم به وجود می‌آوردند. و الا اسکی‌ها دز چندصد سال پیش که این مراسم برگزار می‌شد، از حضور غریبه‌ها استقبال کرده و صبحانه و ناهارشان را هم به‌عنوان نذری بر عهده می‌گرفتند...

ادامه نوشته

مردم‌نگاری یک جوانمرگ!

این یادداشت پیش از این در وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر شده بود.

 

روستای جغدان در چهارمحال و بختیاری قرار دارد و کل تعطیلات نوروز را آنجا بودم. یک هفته پیش از نوروز 93، فرزند 19 ساله گله‌دار روستا که همراه با پدر و دیگر برادرانش گله را در گرمسیر (ایذه و رامهرمز) می‌چراندند، اشتباهاً مقداری محلول سم به جای آب خورد و به کُما رفت. بنابراین در روزهای پیش از نوروز صحبت درباره وی که در بیمارستان اهواز بستری شده بود، دهان به دهان می‌چرخید. بامداد روز دوم نوروز، صدای لیک (Lik= جیغ) از خانه‌شان بلند شد. همه اهالی فهمیدند که ماجرا از چه قرار است و بنابراین بسیاری از افراد به خانه گله‌دار رفتند. دیگر واضح بود که عید و شادی‌هایش به پایان رسیده است. حتی معدود مغازه‌های روستا هم بیشتر ساعات روز بسته بود و مغازه‌داران به خانه گله‌دار رفته بودند. بالاخره کارهای ترخیص جسد در بیمارستان اهواز انجام شد و آنرا در غسالخانه باغ‌ملک (نزدیک ایذه) غسل داده و راه افتادند. برنامه به گونه‌ای تنظیم شد که صبح روز سوم وارد روستا شوند...

ادامه نوشته

ماهی قرمز کوچولو!

این یادداشت را برای ویژه‌نامه نوروزی انسان‌شناسی و فرهنگ نوشته‌ام. اما چون کاربردش برای پیش از نوروز است، اینجا زودتر منتشرش می‌کنم. شما را به خدا ماهی قرمز نخرید!

به جز آن ماهی قرمز کوچولو، یک ماهی قرمز کوچولوی دیگر هم بود که این قصه را شنید و خوابش نبرد. اما او این قصه را از زبان مادری شنید که کنار تختخواب کودکش نشسته بود و داشت آنرا تعریف می‌کرد. وقتی قصه به پایان رسید، کودک خوابش برده بود. مادر چراغ خواب را خاموش کرد و رفت؛ اما ماهی قرمز کوچولو که حالا توی تنگ شیشه‌ای کوچکی بر سر سفره هفت‌سین گیر افتاده، فقط با خودش فکر می‌کرد. چرا او دیروز نتوانست مانند ماهی سیاه کوچولو جلوی مردن دوستش در تنگ آب را بگیرد؟ تا صبح هزار بار آرزو کرد ای‌کاش او هم ماهی سیاه کوچولو بود؛ نه از آن جهت که صمد بهرنگی‌ای پیدا شود و از دلاوری‌هایش بنویسد؛ بلکه از آن جهت که ماهی سیاه‌رنگ را کسی دوست ندارد سر سفره بگذارد و بنابراین آزاد است تا در جویبارها همچنان جست و خیز کند...

ادامه نوشته

مردم‌نگاری روستای کالج

هاشمی مقدم، امیر (1392)، مردم‌نگاری روستای کالج، تهران: دریچه‌نو. 132صفحه، مصور و رنگی، 6.000 تومان. 500 نسخه.
کالج روستایی است در 35 کیلومتری شهر رویان و 40 کیلومتری شهر نور در استان مازندران. برای رسیدن به این روستا، باید جاده جنگلی و کوهستانی نور به بلده که به جاده (آبشار) آب‌پری مشهور است را در پیش بگیری و پس از گذر از آبشار آب‌پری و همچنین آبشار حرام‌او، به مقصد برسی[...] با توجه به تغییرات گسترده‌ای که در ساختار فیزیکی و اجتماعی روستا رخ داده، هاشمی مقدم بنا به سفارش موسسه آموزش عالی مازیار رویان اقدام به ثبت و ضبط فرهنگ شفاهی و قدیمی این روستا نمود و از آنجا که مخاطبان این اثر عمدتاً اهالی همان روستا در شهرهای اطراف خواهند بود، لذا با یک اثر توصیفی –و نه تحلیلی- روبرو هستیم. این اثر همچون یک مردم‌نگاری کلاسیک، به ارائه توضیحاتی درباره جغرافیا، تاریخ، معماری، اقتصاد و مشاغل، باورهای دینی، خوراک و پوشاک محلی، هنر و بازی‌ها، رویدادهای مهم زندگی، جشنها و مراسم مهم، افسانه‌ها و باورهای عامیانه، و گویش محلی پرداخته است. کتاب در بخش پیوست دارای یک شعر محلی نسبتاً طولانی درباره کالج، واژه‌نامه و تصاویر رنگی است.
این معرفی پیش از این در وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر شده بود.

ادامه نوشته

چه کسانی یلدا را گرمترین شب سال کردند؟

این یادداشت را به بهانه شب یلدا در روزنامه قانون منتشر کردم.
...اما اصلی‌ترین دلیل داغ شدن تنور این جشن‌ها را می‌توان ممانعت‌های آشکار یا ضمنی از سوی تئوریسین‌های تندرو دانست. آن گونه که یکی خواهان جایگزینی عید غدیر خم با عیدنوروز شده بود و دیگری بارها درباره خرافه بودن برخی از مراسم و جشن‌های بازمانده از ایران باستان مطالبی را بیان کرده یا نوشته بود. در واقع به باور نگارنده اصلی‌ترین عامل برای داغ شدن تنور این جشن‌های ایرانی، واکنش طبیعی ایرانیان، به‌ویژه قشر جوان به این ممانعت‌ها بود. اگرچه تریبون معمولاً در اختیار این افراد نیست، اما حوزه عمل گسترده‌ای را در اختیار دارند...

ادامه نوشته

سیدصالح: جد سادات مشایخ بختیاری

...در حالی که هر سه نفرمان کارت ملی همراه مان بود، مدیر مهمانخانه می گفت هر شب اماکن به اتاق های مان سرکشی می کند و بدون شناسنامه برای مان دردسر می شود. می گفت بروید از اماکن نامه بگیرید که خانواده اید! خودش هم کلی ناراحت بود و می گفت اینجوری مشتری های مان را از دست می دهیم. برای من هم قابل پذیرش نبود که پدر 84 ساله و مادر 72 ساله ام را دنبالم راه بیندازم ببرم اماکن تا آنها تأیید کنند که اینها زن و شوهر هستند (آبان امسال 60 سال است که با یکدیگر زندگی می کنند). بهم بر خورد و با وجودی که هم خودم خسته بودم و هم پدر و مادر پیرم، قید پیدا کردن قبر پدربزرگم، بازدیدی دوباره از آثار باستانی ایذه و استراحت کردن شبانه را زده و خستگی برگشت دوباره در آن جاده کوهستانی که شب ها پر از کامیون و تریلی است را به جان خریده و شبانه برگشتیم. هرچند لذت و خوشی سفر و زیارت آن روز برای پدر و مادرم، در طول بازگشت به دلیل خستگی و کهولت شان کلاً از بین رفت. با چنین قوانین دست و پاگیری نباید انتظار داشته باشیم حتی گردشگری داخلی مان هم سامان بگیرد، چه برسد به جذب ارز از طریق گردشگران خارجی.
این سفرنامه را پیش از این در وب سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر کرده بودم.

 

ادامه نوشته

امامزاده‌های نوظهور مازندران از کجا می‌آیند؟

مصاحبه خبرگزاری ایسنا با من درباره امامزاده های فراوان در مازندران (که بازتاب خبری بسیار گسترده ای داشت)
... این پژوهشگر با بیان این‌که موضوع امامزاده‌های مازندران، فراتر از مقبره‌ی سادات است، گفت: بسیاری از امامزاده‌ها و زیارتگاه‌ها، فقط به‌خاطر خواب‌نما شدن برخی مردم محلی به‌وجود می‌آیند. این روزها، مازندران آن‌چنان درگیر امامزاده‌های نوظهور است که صنعت گنبد و گلدسته‌سازی در آن به‌شدت رواج یافته است. هر روز می‌توانید گنبد و گلدسته‌هایی را ببینید که سوار بر تریلی‌ها، به سوی یکی از روستاهای مازندران برده می‌شوند.این‌ مردم‌شناس با بیان این‌که رواج امامزاده‌های نوظهور، نشانه‌ی افزایش میزان دین‌ورزی مردم منطقه نیست، اظهار کرد: بسیاری از باورها، از جمله باور به برخی امامزاده‌ها را باید از دین‌ورزی جدا کرد. برخی باورها سنخیت خاصی با دین ندارند. در مازندران نیز مانند سایر مناطق ایران گاهی دیده می‌شود که مثلا به‌دلیل رقابت‌ بین بالامحله‌یی‌ها و پایین‌محله‌یی‌ها، یک امامزاده تازه ایجاد می‌شود...

ادامه نوشته

 نغمه‌هایی که مانند زاینده‌رود خشک می‌شوند

متن مصاحبه خبرگزاری ایسنا با من درباره مراسم آوازخوانی پیرمردها زیر پل خواجو

... امیر هاشمی‌مقدم، مردم‌شناس و ایران‌شناسی که به مردم‌نگاری آوازخوانی زیر پل خواجو پرداخته است،‌ درباره‌ی تحقیقات خود درباره‌ی پیشینه‌ی این مراسم اظهار کرد: زمانی که به جای پارک‌ها و تفریحگاه‌ها، در اطراف زاینده‌رود بیشه‌زارها و درختان انبوه قرار داشتند، قدم زدن و آواز خواندن در این مکان جزو تفریح‌های مردم بود. همچنین «درویش حسن» یکی از افرادی بود که در کناره‌ی رودخانه و خیابان چهارباغ قدم می‌زد و آواز می‌خواند.

او درباره‌ی پرس‌وجوهای میدانی‌اش از اهالی آوازخوان پل خواجو، توضیح داد: تقریبا تمام پیرمردها، به آوازخوانی استاد «جلال‌الدین تاج» در این مکان اشاره می‌کنند...

ادامه نوشته

سید شیرسوار

سید شیرسوار، پسوند و شهرت خانواده ای نسبتاً بزرگ از سادات موسوی روستای خوریه (در هشت کیلومتری جنوب شهر نور و در کنار روستای ناتل) است. سید احمد و سید عبدالله، فرزندان سید میراسماعیل بن میربابا ابن سید میرعباس ابن سید هادی ابن سید احمد موسوی بودند که با چند نسل به امام موسی منتسب می شوند (1). سید عبدالله فرزندی نداشت و بنابراین نسل این سادات شیرسوار همه از سید احمد هستند که در سال 1308 فوت کرد. سید احمد دو پسر به نامهای سید اسماعیل (متوفی به سال 1321) و سید رضا (متوفی به سال 1353) داشت که برای مردم معاصر این خطه، این دو شهرت شان بیش از سایرین است. شهرت این خانواده به شیرسوار، به دلیل باور اهالی است مبنی بر اینکه برخی از افراد این خاندان، سوار بر شیر به این سو و آن سو می رفتند...
این نوشتار پیش از این در وب سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده بود.
ادامه نوشته

گو همرا (کوچ بهاره با گالشهای سوادکوه)

پیشاپیش برای طولانی بودن بیش از حد پوزش می خواهم. چون به صورت یک گزارش برای وب سایت انسان شناسی و فرهنگ آماده اش کرده بودم، ناچار باید جزئیات را شرح می دادم. اما به نظر خودم خواندنی است. با این وجود، مشک آن است که خود بگیود. اگر جوصله خواندن ندارید، عکسها را زیرنویس کرده ام. خلاصه مطلب هم اینکه سه شبانه روز همراه با گالشها و گاوهای سوادکوه، پیاده از جنگل به ارتفاعات آلاشت رفتیم...

ادامه نوشته

حلیمه خاتون کالج

...در پایین جنگل، یک تابلوی قرمز کوچک نصب شده و روی آن نوشته «آستانه مبارکه حلیمه خاتون (س)». اما هیچ راه مشخصی نبود و باید از میان درختان انبوه می رفتیم. یک مسیر بسیار باریک که بیشتر به جای پای حیوانات می مانست، پیدا کرده و ادامه دادیم. هر کدام یک چوبدستی برای خودمان درست کردیم که در سربالایی کمک مان کند. چون شیبش تند بود، گاهی می ایستادیم تا نقسی بگیریم و دوباره راه می افتادیم. با وجود بهار، کف جنگل پوشیده از برگهای زرد بود. گاهی تا 40-30 سانتی متر پای مان در برگها فرو می رفت. یکی از دوستان پیشنهاد داد به صورت مورب، بالا و سمت راست برویم. همین مورب رفتن باعث شد تا حدود یک ساعت بعد، به شک بیفتیم که درست آمده ایم یا نه. گاهی از لابلای درختان می شد یک گوشه از روستای کالج را روی کوه روبرو دید...

ادامه نوشته

معرفی کتاب فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری

حسین پور، علی (1391)، فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری، شهرکرد: انتشارات نیوشه،432 صفحه:
با صنعتی شدن جوامع و شهرگرایی بی سابقه ای که طی چند دهه اخیر رخ داده، نه تنها روستاها در حال خالی شدن از سکنه اند، بلکه میراث فرهنگی گرانبهای شان که حاصل سده ها فراز و نشیب در بستر زمان و مکان بوده نیز در حال فراموشی است. قوم بختیاری در این میان تا حدودی استثناء است؛ چرا که نه تنها بخش عمده ای از مردم استان چهارمحال و بختیاری و دیگر استانهایی که بختیاری ها در آنجا ساکن اند (همچون خوزستان) روستا نشبن اند، بلکه عشایر بختیاری نیز سومین شیوه زیست در این مناطق را تشکیل می دهند که فرهنگی غنی و پربار دارند. علی حسین پور پس از مدتها بررسی موفق شد حاصل پژوهشهای میدانی و کتابخانه ای خویش را در قالب کتاب فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری منتشر کند...

این نوشتار پیش از این در وب سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده بود.

 

ادامه نوشته

معرفی کتاب فرهنگ بازی های بومی مازندران

هر بازی ممکن است در مناطق مختلف استان، به شیوه های گوناگونی اجرا شود؛ بنابراین نویسنده شیوه های گوناگون را به همراه محل اجرای هر شیوه از بازی نیز در زیر نام آن بازی شرح می دهد. برای نمونه نخستین بازی کتاب (آغوزکا) به 9 شیوه اجرا می شود که همه این شیوه ها به همراه تصویر و عکس، شرح داده شده است. در توضیح هر بازی، ابتدا نام بازی به گویش بومی آمده و سپس نامهای دیگر بازی آمده است. گاهی در همین ابتدا، به پیشینه بازی نیز اشاره ای می شود (همچون بازی «اودله دوش سواری کا» که بر اساس نظر کهنسالان، «نوعی شکرگزاری از خداوند برای نزول باران در فصل کشت محصول محسوب می شده است» (ص: 39). سپس اصطلاح های مربوط به آن بازی به همراه معانی شان آمده است. برای مواردی همچون وسیله های بازی، زمان بازی، زمین بازی، روش بازی، داور بازی، قاعده بازی و جایزه بازی شرح های جداگانه ای بیان شده است. همچنین اشعار یا اصطلاحاتی که در بازی مورد استفاده قرار می گیرد نیز ذکر شده است. برای نمونه در بازی بپرسکا (Beperseka) شعر زیر خوانده می شود:...

ادامه نوشته

مردمنگاری روستای جغدان

مردمنگاری روستای جغدان

نام جغدان را خودشان می­گویند از جغد گرفته شده است؛ چرا که جغد در این روستا خیلی زیاد است. البته در گویش محلی بختیاری، به جغد، شوک (Shook) هم می­گویند. یکی از سرگرمی­های کودکی­ام در تابستانهایی که به این روستا می­آمدیم این بود که با دیگر بچه­ها به دنبال لانه­های جغدها بگردیم و با جوجه­های­شان بازی کنیم. بر اساس روایتهای شفاهی بزرگان این روستا (که حالا پدرم با 83 سال، خودش یکی از همین بزرگان است)، این روستا سابقه­ای کمتر از دو سده دارد...

این نوشتار پیش از این بر روی وب سایت انسان شناسی و فرهنگ به آدرس http://anthropology.ir/node/14625 منتشر شده بود.

ادامه نوشته

گزارش جشن خرمن رویان

جشن خرمن رویان

شورای شهر و شهرداری رویان با همکاری نهادها و موسساتی همچون موسسه فرهنگی پارپیرار و دانشگاه مازیار، در روز هفتم شهریورماه اقدام به برگزاری جشن خرمن نمود. اصلاً انتظار برگزاری چنین مراسمی را نداشتم. در چنین شهر کوچکی، مراسمی با این شکوه خیلی جلب نظر می­نمود. همین بود که حتی بر خلاف انتظار مسئولین، جمعیت چند هزار نفری شرکت کرده بودند. توصیف کوتاهی از برنامه­های این مراسم را در اینجا گزارش­وار می­نویسم...

این گزارش پیش از این در اختیار وب سایت انسان شناسی و فرهنگ (www.anthropology.ir) قرار گرفته بود.

ادامه نوشته

مراسم سنتی جشن خرمن در شهر رویان

شهرداری رویان در نظر دارد مراسم سنتی جشن خرمن را با همکاری چند موسسه و نهاد محلی (از جمله دانشگاه مازیار) برگزار کند. بر اساس خبر وب سایت شهرداری رویان، «در اين جشن برنامه هاي متنوعي از جمله: سُرنا نوازي، دعاي شكر از خداوند، موسيقي محلي، خَرمَن كوبي، كشتي محلي، مراسم عروس بَران، بندبازي، طناب بازي و... برگزار مي شود. بازار محلي هم در كنار جشن برپا خواهد شد. انتظار مي رود مردم فهیم و فرهنگ دوست مازندران و به ويژه منطقه رويان با لباس هاي محلي در مراسم حاضر شوند.» به احتمال زیاد، این جشن از ساعت 17 روز سه شنبه مورخ 8 شهریور در محل پل سبزه رود برگزار می شود. ابتدا قرار بود در روز دوم شهریور برگزار شود که عملی نشد. به محض قطعی شدن زمان جشن، در ادامه همین نوشتار خبررسانی می شود.

******

سه شنبه ساعت 17 قطعی شد.

دختران زیبای هنگ­آباد

دختران زیبای هنگ­آباد

...دختران، حتی در شهرهای بزرگ، برای احساس مفید بودن و  دوری از محیط خانه است که حاضر می­شوند برای ماهانه 100  هزار تومان یا حتی کمتر، منشی و تایپیست و... شوند که می­ دانیم کار برخی­شان فراتر از اینهاست! دختران کار این منطقه هم برای همین مسائل حاشیه­ای است که به مزارع می­روند. به نظر می­آید در این منطقه، دختران آزادی بیشتری در عمل و بیان احساسات و تمایلات خود دارند...

ادامه نوشته

اطلاعیه: برگزاری مراسم کشتی باستانی لوچو در آلاشت در 27 تیرماه +تکمیلی

اطلاعیه: برگزاری مراسم کشتی باستانی لوچو

در آلاشت در تاریخ یکشنبه 27 تیرماه + تکمیلی

...تکمیلی: متاسفانه این مراسم امسال نیز به دلیل درگیری، نیمه­کاره به پایان رسید. تیمهای سوادکوه و بندپی تا ساعت 11 بر سر گزینش حریف، اختلاف درونی داشتند و مردم را در انتظار گذاشتند. باید پنج مسابقه برگزار می­شد و هر تیمی که تعداد برد بیشتری داشت، برنده اعلام می­شد. سه مسابقه اولی را تیم سوادکوه برنده شد که درگیری داخلی در تیم بندپی منجر به درگیری و بر هم خوردن نظم مسابقه شد. البته تیم بندپی نسبت به اعلام برنده مسابقه دوم نیز به داوری اعتراض داشت. ولی آنچه داوران و بیشتر تماشاچیان بیننده آن بودند، بر درستی اعلام پیروزی کشتی­گیر سوادکوه انگشت می­گذاشت. بهرحال برای من بد نبود که کوچه­های پلکانی و سیمانی آلاشت، خانه­ای که رضاشاه در آن زاده شده بود و اکنون موزه مردم­شناسی آلاشت شده است، و مناطق سردسیر اهالی سوادکوه و بندپی را بر بلندای کوههای البرز ببینم.

ادامه نوشته

شادمانه­های نوروز ما و سوگواری­های محیط زیست

شادمانه­های نوروز ما و سوگواری­های محیط زیست

نوروز، این بزرگترین جشن باستانی بازمانده برای ایرانیان، فرا رسید. اینک دوباره باید سالی دگر را بدرود گفت و شادمانه، نوای گامهای بهاری نورسیده را شنوا بود. زمستان را بیشتر دوست می­دارم؛ که زمستان را به امید بهار می­گذرانم و لیک نمی­دانم بهار را چگونه باید گذراند و به چه امید. آموخته­ام که به امید زنده باشم، و در حسرت، بگذرانم. گویا صدها سال است که چگونه شاد زیستن را به فراموشی سپرده­ام. بگذریم؛ که سال نو را نکو باید داشت و فرخنده به پیشوازش رفت...

ادامه نوشته

همنشینی ورزش، اخلاق و تصوف

همنشینی ورزش، اخلاق و تصوف

این بررسی و نقد را در صص: ۵۲-۵۷ شماره ۱۲۴ کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شهریور ۱۳۸۷ منتشر کردم.

...اعراب در هنگام تسلط بر ایران، از آنجا که می­دانستند ورزشکاران در برابر زورگویی آنها سکوت نخواهند کرد، از فعالیت­های ورزشی ایشان جلوگیری می­کردند. اما پهلوانان تلاش می­کردند تا در نهانگاه­هایی دور از چشم اعراب، ورزشخانه­هایی درست کرده و تربیت جسم و روح را در کنار یکدیگر ادامه دهند...

ادامه نوشته

ریختشناسی قصه های پریان

این بررسی در تاریخ پنج‌شنبه، 8 شهریور 1386  در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است

ریختشناسی قصه‌های پریان

...بهرحال کتاب حاضر را می‌توان ضروری‌ترین کتاب برای افرادی دانست که علاقمند به فعالیت در حوزه فولکلور و بویژه گردآوری قصه‌های عامیانه‌اند. این کتاب، هنوز دارای چنان ارزشی است که کتابی دیگر را نمی‌توان به عنوان جایگزین برای آن معرفی نمود. بلکه اینها می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. اگرچه خواندن آن کمی دشوار بوده و نیاز به دقت و مرور چند باره دارد...

ادامه نوشته

نگاهی به اس ام اس های نوروزی

نگاهی به اس‌ام‌اس‌های نوروزی

 

منتشر شده در سایت انسان شناسی و فرهنگ     http://www.fakouhi.com/note.asp?ID=41 

 

 ...در این مختصر، برآنیم تا نگاهی کنجکاوانه به موضوع پیامهای کوتاه ارسالی در عید نوروز داشته باشیم. نیز شایان گفتن است که بیشتر این پیامها، با فونت انگلیسی و بصورت اصطلاحا «فینگیلیش» نوشته می‌شود. همچنین در این پیامهای تبریک، عموما خانواده دریافت کننده پیام نیز بواسطه واژه‌های «بر شما و خانواده گرامی‌تان»، در این تبریک سهیم می‌شوند...

ادامه نوشته

صدای سخن عشق: آوازخوانی پیرمردهای اصفهانی زیر پل خواجو

صداي سخن عشق: آوازخواني پيرمردهاي اصفهاني، زير پل خواجو

منتشر شده در فصلنامه موسیقی ماهور، شماره ۳۱.

... صدا از حنجره پيرمردي هفتاد ساله بيرون مي آيد و چند مرد سالخورده ديگر كه اطرافش نشسته اند، با لبخند رضايتبخش، با تكان دادن سر، با دست زدن، با ضربي كه با پا و انگشتان دست مي گيرند، و با «احسنت! احسنت!» گفتن، دوستشان را همراهي و تشويق مي كنند. پس از پايان هنر نمايي يك نفر، بلافاصله و يا با چند دقيقه تاخير، به پيشنهاد جمع حاضر (پيرمردها)، يك نفر ديگر شروع به خواندن مي كند. البته ممكن است فرد مورد نظر، ابتدا كمي تعارف كند و بالاخره ظاهرا با اكراه، شروع به خواندن نمايد. گاهي آواز مي خوانند و گاهي هم تصنيف. اما فقط سنتي. بيشتر از آثار افتخاري، دلكش، «مرحومه هايده» و ... . به قول خودشان: «صداي خوانندگان امروزي، ارزش گوش كردن ندارد. فقط به درد جوانان سوسولي مثل خودشان مي خورد.»...

ادامه نوشته

نوای نواهای بومی دیگر نمی آید به گوش

نوای نواهای بومی دیگر نمی آید به گوش

 

...شادي از اينكه پس از مدتها دوري از فرهنگ بومي، بالاخره شاهد اجراي يكي از عناصر مهم فرهنگي خود بودند؛ و اندوه از اينكه بطور ناخودآگاه، بر آخرين رمقهاي فرهنگ بومي شان را نظاره گرند. صحنه واقعا عجيبي بود. يكبار ديگر نيز در كنسرت اسدپور (در فولاد شهر اصفهان) چنين ماجرايي و البته با شدتي به مراتب بيشتر اتفاق افتاده بود. نمي دانم چه در صداي اين مرد، در دل مردمان بختياري، و در اشعار آن نهفته است كه چنين مي كند...

ادامه نوشته

طرح لباس ملی در کنار نابودی لباسهای محلی

طرح لباس ملی در کنار نابودی لباسهای محلی

 

 

چاپ شده در روزنامه همبستگي: دوشنبه 25/7/1384

 

http://www.hambastegidaily.com/arshive_paeez/mehr/25/default.htm

 

...در ايستگاه تجريش، پياده شده و به طرف بازار تجريش به راه افتاديم. ابتداي بازار، دو مغازه دار كه بيرون مغازه شان ايستاده بودند، همينكه ما از كنارشان رد شديم، يكي شان به ديگري گفت: «مالزيايي اند». برايم جالب بود. يك ايراني40-30 ساله شهري، تفاوت بين لباس مالزي را با لباس يكي از مناطق كشورش نمي داند. بيشتر مردم، همينكه چشمشان به ما مي افتاد، لبخندي كه حاكي از جالب و جذاب بودن پوشاك مان براي شان بود، بر لبانشان نقش مي بست. اكثرا با تنه زدن يا نجوا كردن با نفرات كناري شان، آنها را متوجه حضور ما مي ساختند...

ادامه نوشته