چرا نباید در نوروز به سیستان و بلوچستان بروید؟

امیر هاشمی مقدم: خبرگزاری مهر

سفر و گردش به یک پای ثابت تعطیلات نوروزی تبدیل شده و برای همین بسیاری از ایرانیان در نوروز به سفرهای خارجی (عمدتا کشورهای همسایه) و داخلی می‌روند. بیشترین سفرهای داخلی ایران عموما یا استان مازندران است یا مقاصد شناخته‌شده‌ای همچون مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز و... . در این میان مقاصد بسیار جذاب اما کمتر شناخته‌شده‌ای هم داریم که مورد بی‌توجهی و بی‌مهری هم‌میهنان قرار می‌گیرد...

ادامه نوشته

به خواهران معصوم ایرانشهری‌ام

خبر تلخ و تکان‌دهنده است. چندین دختر ایرانشهری در روزهای گذشته، به‌ویژه در ماه رمضان و با زبان روزه، ربوده و مورد تجاوز جمعی قرار گرفته‌اند. همچون دیگر رویدادهای مهم، هر منبعی روایتی متفاوت درباره‌اش دارد. امام جمعه ایرانشهر بر پایه اعترافات یکی از متهمان شمار این قربانیان را 41 دختر اعلام می‌کند؛ نماینده ایرانشهر در مجلس خبر از دریافت پشتیبانی‌های پزشکی توسط چهار تن از این قربانیان به میان می‌آورد؛ مقامهای قضایی استان خبر از سه مورد شکایت می‌دهند؛ و دست آخر، دادستان کل کشور هم سخن از «تعقیب قضایی» امام جمعه ایرانشهر که این خبر را نخستین بار اعلام کرد به میان می‌آورد؛ چرا که «موضوع به این ترتیبی که مطرح شده، تکذیب می‌گردد» و مایه تشویش اذهان عمومی شده است. آن هم در حالی‌که نماینده مجلس و عضور کمیسیون امور زنان، سخن از ارتباط متجاوزان با پایگاه‌های قدرت و ثروت به میان می‌آورد؛ بخشدار نیک‌شهر در همان استان، سخن از عرف و سنتهایی به میان می‌آورد که اجازه نمی‌دهد قربانیان شکایت کنند، سنتهایی که به باور او ممکن است این دختران قربانی را که اکنون همچون «لکه‌های ننگ» دیده می‌شوند را، با حذف فیزیکی پاک کند.

ادامه نوشته

روستای باستانی تیس

راستش چابهار خودش جاذبه چندانی برای گردشگران ندارد. از «منطقه آزاد» هم فقط نامش باقی مانده است. همه فروشگاهها و پاساژهای چندهزارمتری‌اش فقط کالای چینی می‌فروشند. یک ساحل زیبا دارد و یک مقبره سید غلامرسول. اما در 5 کیلومتری شمال‌غربش روستای باستانی «تیس» قرار دارد که گویا از دوره هخامنشیان بندرگاه اصلی منطقه بوده و دست‌کم در منابع سده‌های آغازین اسلام از آن به‌عنوان بندری فعال یاد شده است. بناهای باستانی بسیاری هم دارد که با توجه به فرصت اندکم فقط توانستم غارهای باستانی‌اش را ببینم و قلعه پرتغالیها. غارهای سه‌گانه «بان‌مَسیتی» در کوه شاهبند در ارتفاع 25 متری زمینهای اطراف که دو تا طبیعی و یکی‌اش مصنوعی است. درون یکی از آنها مقبره‌ای کوچک از گچ ساخته شده است. قلعه پرتغالیها هم مشرف به دریاست و اکنون ویرانه‌های آن به جا مانده است. این روستا پتانسیل بسیار زیادی برای جذب گردشگرانی که به چابهار می‌آید را دارد. اما ناشناخته است. به گونه‌ای که لیست سایر آثاری که نوشته بودم را خود بومی‌ها هم نشنیده بودند: قبرستان جن‌ها، گورستان تپه‌نهادی، قلعه بلوچ‌گت، قلعه پیروز گت، چاه باستانی تیس کوپان، سدهای باستانی تیس و... .

شهر سوخته

شهر سوخته بر روی تپه‌ای در کیلومتر 55 جاده زابل-زاهدان، از هزاره سوم پیش از میلاد تا 2000 سال پیش از میلاد مسکونی بوده. این شهر که در ساحل رودخانه هیرمند و دریاچه هامون بنا گردیده بود، یکی از پیشرفته‌ترین سکونتگاههای آغاز دوره شهرنشینی (مفرغ) به حساب می‌آید که تأثیرات و ارتباطات گسترده‌ای بر/با تمدنهای اطراف داشت (این را شخصاً در سَرَزم (پنجیکت) تاجیکستان دیدم). سیستم لوله‌کشی آب و فاضلاب، کوچه‌ها و خانه‌های منظم، نخستین پویانمایی (انیمشین) جهان بر روی ظرفی سفالین، و نخستین چشم مصنوعی در اینجا ساخته شد. این شهر دو ماه پیش (یکم تیر 1393) به‌عنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت شد.
ورودی آن در نزدیکی جاده، یک سازه سنتی برای نگهبانان و مسئولین ساخته‌اند (همراه با نمازخانه، سرویس بهداشتی و فروشگاه)، که پس از طی مسیری مشخص و عمدتاً پلکانی، به فضای بسیار بزرگ شهر سوخته می‌رسی که خودش بخشهای مختلفی دارد. یک مجتمع اقامتی-تفریحی در نزدیکی این اثر برای بازدیدکنندگان و باستان‌شناسان ساخته‌اند که اقدام ارزشمندی است.

آرامگاه سید غلامرسول چابهار

اینجا آرامگاهی است که هر ساله مردمان هندی، پاکستانی، سیاه‌پوست و البته بلوچ در ماه ذی‌القعده جمع شده و هم‌زمان با سالگرد مرگ سید غلامرسول، به وصیت او عمل کرده و ساز می‌نواختند و جشن و پایکوبی می‌کردند.
او گویا در سده پنجم هجری می‌زیسته و از بزرگان شیعه منطقه و مورد احترام هندی‌ها بوده. برخی هم می‌گویند بومی چابهار نبوده. در شب عروسی‌اش بیمار شده و به بستر مرگ می‌افتد. اما به پیروانش توصیه می‌کند به جای سوگواری، برایش 10 روز جشن و پایکوبی بگیرند تا روانش شاد شود. امروزه دیگر چنین مراسمی برگزار نمی‌شود.
معماری بنا مربوط به دوره سلجوقی است که تزئینات به سبک هندی در آن به چشم می‌خورد. گویا در دوره صفوی هم مرمت شده است. قبرستانی هم در محوطه حیاطش دارد.

گزارشی از نمازجمعه اهل سنت زاهدان

این گزارش پیش از این در وبسایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده بود.

در میانه مرداد امسال، برای انجام یک پژوهش به استان سیستان و بلوچستان رفتم (و البته برخلاف باور و تصورتان، آب و هوایش دست‌کم از تهران خیلی بهتر بود). چند روز ابتدایی را در زاهدان به سر بردم. روز جمعه صبح موفق شدم یک مصاحبه و یک بازدید میدانی داشته باشم؛ اما برنامه ظهر خالی بود و بنابراین تصمیم گرفتم به نمازجمعه اهل سنت این شهر بروم. پیش از این در افغانستان در نمازهای جماعت اهل سنت شرکت کرده بودم، اما نمازجمعه اهل سنت زاهدان، بزرگترین نماز سنی‌های ایران است. سنی‌های این استان تقریباً همگی بلوچ و عمدتاً اهل منطقه بلوچستان (بخش جنوبی این استان) هستند و شیعیان، اهل سیستان (به مرکزیت زابل). هرچند موارد استثنایی همچون اقلیت بلوچِ شیعه هم داریم...

ادامه نوشته

نخلستان‌های بلوچستان

اکنون در جنوب ایران اصطلاحاً فصل خرماپزان است؛ یعنی گرما مناسب رسیدن خرما است. بسیاری از درختان خرما هم آنچنان کوتاه‌اند که می‌توانی به سادگی با دست بچینی و بخوری؛ یعنی مثالی نقض بر «دست کوتاه است و خرما بر نخیل». خوشه‌های خرما را همین که نزدیک به رسیدن می‌شوند، در سبدهایی بافته‌شده از برگهای خرما می‌کنند که به آن سُند (Sond) می‌گویند. این کار برای پیشگیری از ریزش خرماها در هنگام وزش باد و یا خورده شدن توسط پرنده‌ها (به‌ویژه بلبل خرمایی که آوازشان آدم را در نخلستانها سرمست می‌کند) انجام می‌شود. یک سبد دیگر هم تنها با یک شاخه از تخل می‌بافند که تقریباً یک کیلو خرما در آن می‌ریزند. کودکان و جوانان بسیاری در مسیر جاده این بسته‌های یک کیلویی خرما را می‌فروشند 3هزار تومان.

سیکهای زاهدان

سیکهای زاهدان، گروهی از هندی‌ها هستند که حدود هشتاد سال پیش برای راه‌اندازی راه‌آهن زاهدان و نیز تجارت در این شهر ساکن شدند. اما همچنان باقت و ساختار هندی خود را حفظ کرده و در محله‌ای نزدیک بازار زاهدان به سر می‌برند. تصویر معبدشان را نیز در زیر می‌بینید. مانند دیگر اقلیتها، گفتگو کردن با ایشان کمی دشوار بود و چندان راحت نبودند.

آزادی گروگانها و مسئله اقلیتها

این یادداشت را چند روز پیش برای روزنامه قانون نوشته بودم که بنا به ملاحظاتی منتشر نشد و البته یک یادداشت دیگر در تجلیل از مولوی عبدالحمید منتشر شد که انصافاً ارزشمند بود.
بالاخره پس از دو ماه، آزادی چهار تن از پنج سرباز به گروگان گرفته شده، لبخند را بر لبان ایرانیان نشاند؛ هرچند داغ شهید دانایی‌فر بر دلهای‌مان ماند. اغراق نیست اگر مدعی شویم چنانچه فشار افکار عمومی (به‌واسطه کاربران شبکه‌های اجتماعی و برخی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها) نبود، این حساسیت روی موضوع به وجود نمی‌آمد و برخی مسئولین هم توجه جدی‌ای به این امر نمی‌کردند. در این میان رفتار دو گروه با یکدیگر قابل مقایسه است: نخست رفتار مسئولین رسانه ملی و سپس رفتار اهل سنت کشور...

ادامه نوشته

که رستم یلی بوده در سیستان

که رستم یلی بوده در سیستان

...کیلومتر پیکان روی 130 بود. ماشین تمام بدنه‌اش داشت می‌لرزید. یه پراید که دو تا سرنشین جوون داشت، از کنارمون می‌خواست سبقت بگیره. اما راننده پیرمرد از این حرکت دیوونه شد و دستش رو از شیشه کرد بیرون و از آرنج، مشتش رو رو به بالا خم کرد و حواله اون جوون کرد. و پاش رو بیشتر روی گاز فشار داد. هر چی هم فحش خواهر و مادر بلد بود، حواله اون جوون کرد. وقتی از ماشینها سبقت می‌گرفت، بر نمی‌گشت سمت راست جاده و از همون سمت چپ می‌رفت. به ماشینهایی هم که از جلو می‌اومدن، تند تند چراغ می‌زد و فحش خواهر و مادر می‌داد. تمام ماشینها مجبور می‌شدن بکشن کنار تا ماشین ما رد بشه. اَشهدم رو گفته بودم. 95درصد احتمال می‌دادم تصادف بکنیم و قطعا با اون سرعت، مرگ‌مون حتمی بود. اما جیکم در نیومد...

ادامه نوشته