امیر هاشمی مقدم

چند سالی است که مسئولین و به پیروی از ایشان، مجریان صدا و سیما پافشاری عجیبی دارند برای به کار نبردن نام برخی از جشن‌های ملی و ایرانی؛ و به جای آن، از نام‌های نا مأنوس و نا آشنای دیگری که خود ابداع کرده‌اند، استفاده می‌کنند. خودداری از به کار بردن نام «سیزده به در» و به جای آن به کار بردن اصطلاح «روز طبیعت»، همچون خودداری از به کار بردن نام «چهارشنبه سوری» و به جای آن به کار بردن اصطلاح «چهارشنبه آخر سال» از مهمترین نمونه‌های آنست. این در حالی است که در این چند سال، هیچ یک از این نام‌ها در میان مردم کمترین کاربردی نیافته و همچنان نام‌های قدیمی و درست آن به کار گرفته می‌شود. برای نمونه هرگز شما نمی‌توانید ایرانی‌ای را پیدا کنید که از شما بپرسد: «روز طبیعت کجا می‌روی؟»؛ یا هیچ کودکی را نمی‌توانید بیابید که به دوستانش بگوید: «برای چهارشنبه آخر سال از کجا ترقه پیدا کنیم؟».

اینها نمونه‌هایی آشکار از سیاست کمرنگ کردن سنت‌های ملی و ایرانی است که آهسته، اما پیوسته به پیش رانده می‌شود. گاهی که آشکارا از سوی برخی تندروها در برابر این سنت‌ها موضع‌گیری می‌شود (آنچنانکه مثلا آیت‌الله خزعلی خواستار حذف نوروز و جایگزینی غدیرخم به‌عنوان عید اصلی ایرانیان بود؛ یا روحانی‌ای که به تازگی کلیپش منتشر شده و می‌گوید: «نوروز عید زردتشتی‌هاست، عید ما مسلمانان غدیر، قربان و فطر است. علف که از زمین در می‌آید برای من که عید نیست. برای آن گاو و خر عید است که می‌خواهند روی زمین بهتر بچرند. بنده که علفخوار نیستم که بخواهم خوشحال بشوم»؛ یا آیت‌الله تهرانی که خطاب به فردوسی می‌گوید: «ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺗﺨﯿﻞ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﯾﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺠﺎﯼ ﺁﻥ ﻋﺠﻢ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﺮﺩﯾﺪ. ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺭﺳﯽ‌ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺴﺘﻢ؛ ﻭﻟﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﭼﻪ ﮔﻠﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺎ ﺯﺩ؟ شرف ما در چهارده معصوم است. اینهایی که دم از شاهنامه می‌زنند همه‌اش عقده و تکاثر است. بهترین زبان در دنیا زبان عربی است. می‌گویند خلیج همیشه فارس، ولی من می‌گویم باید خلیج اسلامی باشد» و...)، توجیه‌گران می‌گویند که اینها موضع رسمی نیست و موضع شخصی است. این در حالی است که نمونه‌های زیادی می‌توان یافت که دیدگاه رسمی در پی کنار زدن یا کمرنگ کردن سنت‌های ملی ایرانی و یا تحریف تاریخ و دستاوردهای تمدن ایران باستان است. یک نمونه‌اش، حمایت از نویسندگانی که علیه تاریخ ایران باستان کتاب می‌نویسند و سپس خرید چندین هزار نسخه از این کتاب‌ها و پخش در کتابخانه‌های عمومی سراسر کشور (که در این یادداشت قدیمی اشاره کرده‌ام).

شوربختانه جمهوری اسلامی تنها حکومتی است در جهان (تاکید می‌کنم: تنها حکومت در جهان) که علیه مفاخر و دستاوردهای تمدن باستان کشورش و علیه سنت‌های ملی آن موضع می‌گیرد و تلاش می‌کند. قرار دادن اسلام در برابر ایران و امت‌گرایی در برابر ایران‌دوستی، تبدیل به چشم اسفندیار جمهوری اسلامی شده و نه تنها کشش و تمایل به ایران پیش از اسلام را (گاه حتی به‌صورت افراطی و نادرست) در میان جوانان گسترش داده، بلکه آنان را به پیروی از سیاست رسمی، به جایی کشانده که خود را در دو راهی گزینش یکی از دو گزینه دین یا میهن ببینند.

ابداع و کاربرد اصطلاحاتی همچون «روز طبیعت» یا «چهارشنبه آخر سال»، نشان از آن دارد که گرچه ظاهرا از شدت این سیاست نادرست (نسبت به سال‌های آغاز انقلاب که شمیرها از رو بسته شده بود) کاسته شده، اما در واقع همچنان آهسته و پیوسته در جریان است. در واقع برخی از مسئولین با خدشه وارد کردن به این ارزش‌ها و میراث فرهنگی کشور، عملا به لرزان کردن پایه‌های حکومت می‌پردازند. در دوران کنونی، هیچ حکومتی نمی‌تواند تنها بر پایه ارزش‌های دینی و با کنار گذاشتن ارزش‌های ملی، تداوم یابد.

دیگر یادداشت‌های مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.