این یادداشت را چند روز پیش برای روزنامه قانون نوشته بودم که بنا به ملاحظاتی منتشر نشد و البته یک یادداشت دیگر در تجلیل از مولوی عبدالحمید منتشر شد که انصافاً ارزشمند بود.
بالاخره پس از دو ماه، آزادی چهار تن از پنج سرباز به گروگان گرفته شده، لبخند را بر لبان ایرانیان نشاند؛ هرچند داغ شهید دانایی‌فر بر دلهای‌مان ماند. اغراق نیست اگر مدعی شویم چنانچه فشار افکار عمومی (به‌واسطه کاربران شبکه‌های اجتماعی و برخی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها) نبود، این حساسیت روی موضوع به وجود نمی‌آمد و برخی مسئولین هم توجه جدی‌ای به این امر نمی‌کردند. در این میان رفتار دو گروه با یکدیگر قابل مقایسه است: نخست رفتار مسئولین رسانه ملی و سپس رفتار اهل سنت کشور.
تأسف‌بار آنکه در حالی‌که سربازان ربوده‌شده ما در بدترین شرایط به سر می‌بردند، رسانه ملی کمترین توجه را به آنها داشت و در عوض، اخبار لحظه به لحظه شبه‌جزیره کریمه را، آن هم کاملاً یکسویه و به نفع روسیه پوشش می‌داد؛ تا آنجا که رسانه ملی ما به یکی از کانالهای داخلی روسیه شبیه‌تر بود تا رسانه ملی ایرانیان. واقعیت آن است که تکلیف ما با رسانه به اصطلاح ملی مشخص است و دیگر انتظاری از آن نداریم (و هر آنکس هم که انتظار دارد، بیهوده آب در هاون می‌کوبد). تکلیف رسانه ملی هم با ما مشخص است و تجربه نشان داده که نه تنها گوش‌اش به این حرفها بدهکار نیست، بلکه چنانچه انتقادات به آن جدی شود، بخشی از زمانش را صرف ساخت برنامه‌هایی برای تمسخر و توهین به منتقدان خواهد کرد.
اما از سوی دیگر، در کنار مردم و برخی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها، بزرگان اهل سنت جزو نخستین گروههایی بودند که به این آدم‌ربایی واکنش نشان داده و ضمن جدا کردن خودشان از ربایندگان، خواستار آزادی گروگانها شدند. برای نمونه در همان نخستین روزها (و پیش از آنکه بسیاری از مسئولین ما اخبار و اطلاعات ضد و نقیض در این‌باره ارائه دهند)، مولوی عبدالحمید (امام جمعه اهل سنت زاهدان و شناخته‌شده‌ترین چهره اهل سنت ایران) به این مسئله واکنش نشان داد و خواستار آزادی آنها شد. همچنین در طول این مدت نیز بزرگان اهل سنت بیشترین تلاشها را در این راه کرده و بسان همیشه در کنار و جزئی از مردم ایران بودند.
در این میان رسیدگی به وضعیت این اقلیتها بایسته است. سالها است کاندیداهای هر پُست و مقامی در مبارزات انتخاباتی، دم از حقوق اقلیتها می‌زنند، اما بر مسند که نشستند، همه چیز را یکباره به فراموشی می‌سپارند. اقلیتها در این میان چیزی بیش از برگه‌های رأی دیده نمی‌شوند. این بار اما از دولتی که یکی از شعارهایش توجه به وضعیت اقلیتهای کشور بود، انتظار می‌رود ضمن تقدیر و تشکر از تلاشهای شبانه‌روزی بزرگان اهل سنت در آزادسازی سربازان گروگان گرفته شده و آگاهی رسانی در این باره به مردم ایران (تا شائبه‌ها و سوءظنهای احتمالی از میان برود)، تا حد امکان به خواسته‌های منطقی آنان توجه کند. پس از برخی اعمال فشارها که در دولت قبلی بر اقلیتها وارد شد، این بار انتظار می‌رود وضعیت به قبل از دولتهای احمدی‌نژاد برگردد (و نه بیشتر). آنچنانکه برای نمونه، شهرهای بزرگی همچون تهران و اصفهان که چند دَه‌هزار اهل سنت در آنها زندگی می‌کنند، دوباره دست‌کم هر کدام یک مسجد برای اهل سنت داشته باشند. اهل سنت چه پیش از انقلاب و چه پس از آن خود را در کنار مردم ایران و به‌عنوان بخشی از آنها می‌دیده و مسئولین هم در صحبتهای‌شان همیشه تأکید بر برادری و برابری داشته‌اند. توجه بیشتر به خواسته‌های مشروع و قانونی آنان نه تنها وظیفه قانونی و اخلاقی هر دولتی است، بلکه می‌تواند از جنجالهای رسانه‌های غربی نیز جلوگیری کند.