امیر هاشمی مقدم

روز 27 تیرماه، آغاز 445387 (چهارصد و چهل و پنج و سیصد و هشتاد و هفتمین) سال مندائیان بود. مندائیان که «صابِئین» نیز خوانده می‌شوند، پیروان دینی کمتر شناخته‌شده در ایران و بسیار پر رمز و رازند. برخی آنان را ستاره‌پرست می‌نامند که به دلیل جایگاه ستارگان در اسطوره‌شناسی‌شان است. خودشان هم کمتر درباره دین‌شان سخن می‌گویند. در واقع ایشان پیروان حضرت یحیی هستند و چون غسل کردن در آب روان، برجسته‌ترین رفتار دینی‌شان است، به «تعمیدیان» نیز شناخته می‌شوند؛ همچنانکه حضرت یحیی نیز، حضرت عیسی را غسل تعمید داد.

چون هر هفته یکشنبه باید در آب روان غسل کنند، از ابتدا در کنار رود اردن به سر می‌بردند. از دیدگاه ایشان، سرچشمه این رود در بهشت است. اما به خاطر آزاری که از یهودیان و رومیان می‌دیدند، به اردوان اشکانی پناه برده و او نیز، ایشان را به ایران آورد که در کناره‌های رودخانه‌های کارون، دجله و فرات (که آن زمان بخشی از امپراتوزی‌های ایران بود) ساکن شدند (همان کاری که کوروش هخامنشی در حق یهودیان به اسارت گرفته شده در بابِل کرد). بنابراین اکنون بیشتر جمعیت‌شان در دو کشور عراق و ایران به سر می‌برند. هرچند پس از حمله امریکا به عراق و انقلاب اسلامی در ایران، بسیاری‌شان به کشورهای دیگر مهاجرت کردند.

در ایران، بیشترشان در اهواز به زرگری مشغول‌اند و در میان اهوازیان، انسانهای خوشنامی هستند. خوزستانی‌ها به ایشان «صُبّی» می‌گویند که از واژه صابئی می‌آید. نام صابئین سه بار در قرآن آمده و بنابراین جزو اهل کتاب شمرده می‌شوند. اما چون جمعیت‌شان کم است، نمی‌توانند نماینده‌ای در مجلس داشته باشند. جمعیت‌شان در ایران بین 10 تا 20 هزار نفر است (آمار دقیقی در دسترس نیست) و دو تا سه برابر این هم در عراق زندگی می‌کنند. بخش قابل توجهی هم به کشورهای غربی رفته‌اند.

روزهای یکشنبه می‌توان ایشان را در کناره‌های کارون، با تن‌پوشهای سراپا سفیدشان دید که در آب روان غسل می‌کنند یا به دست روحانیون‌شان، غسل داده می‌شوند. آنها هم کتاب آسمانی دارند (به نام گِنزا ربّا)، هم خط و زبان ویژه خودشان. ازدواج‌شان درون‌گروهی (در انسان‌شناسی: Endogamy) است و به هیچ روی نه به غیر خودشان دختر می‌دهند و نه دختر می‌ستانند (بیشتر اقلیتهای دینی کم‌شمار، برای حفظ بقای خود و پیشگیری از کم شدن پیروان‌شان چنین می‌کنند؛ آنچنانکه زردشتیان نیز اینگونه‌اند).

این روزها، سال نوی‌شان آغاز شده و جشن «دهوا ربّا» دارند. به باورشان، 445387 سال پیش در چنین روزی، حضرت آدم آفریده شد و کتاب «گنزا ربّا» نیز بر وی نازل گشت. بنابراین آیین مندایی، نخستین آیینی است که به وجود آمد و حضرت آدم هم نخستین پیامبر این دین. پس از او چهار پیامبر دیگر به نامها شیتل (یا همان حضرت شیث)، نوح، سام و یحیی نیز برای این دین آمدند.

در واپسین روز سال (که می‌شود سی‌امین روز از ماه پایانی یا «گدیا»)، ابتدا در رودخانه کارون غسل تعمید کرده، سپس گوسفند نری را قربانی می‎کنند (قربانی کردن گوسفند ماده گناه است) و سپس خانه‌تکانی می‌کنند. با غروب آفتاب و بر آمدن نخستین ستاره در آسمان، تا بر آمدن آفتاب دو روز دیگر (مجموعا یک روز و نیم: چند ساعت از غروب واپسین روز سال تا نیمه‌شب، یک روز کامل نخستین روز سال، و چند ساعت هم از نیمه‌شب تا بر آمدن آفتاب دومین روز سال) که به «حصار» معروف است، نباید از خانه بیرون بروند و در واقع در نوعی اعتکاف و راز و نیاز به سر می‌برند. در این 36 ساعت، فرشتگان نامه اعمال ایشان را به آسمان برده، گزارش داده و باز می‌گردند. در این مدت، در یک ظرف گلی، هفت گونه ماده خوراکی خام همچون پیاز، خیار، گوجه و... می‌گذارند برای فرشتگان. پس از پایان این 36 ساعت، می‌توانند آنها را بخورند؛ چرا که اکنون متبرک هم شده است.

با پایان این مدت، به دید و بازدید از یکدیگر می‌روند.

برای شناخت بیشتر ایشان می‌توان کتابهایی که در این‌باره نوشته شده (همچون کتاب «تعمیدیان غریب» که نوشته دکتر مهرداد عربستانی انسان‌شناس بوده و البته به دلیل تفسیری بودنش، کمی سنگین است) را خواند. به‌طور کلی، انسان‌شناسان ایرانی تلاش کرده‌اند ایشان را بیشتر شناخته و به ایرانیان بشناسانند. حدود 15 سال پیش از سوی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، تعدادی از مندائیان از جمله روحانیون‌شان به همایشی درباره این آیین در دانشگاه تهران دعوت شده تا شناخت بی‌واسطه‌تری از ایشان به دست آید. هرچند گلایه‌های بسیاری از برخوردهای سلیقه‌ای و نادیده گرفته شدن فرهنگ‌شان هم داشتند.

دیگر نوشته‌های رسانه‌ای مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.