بومیان عسلویه و صنعتی شدن منطقه
بومیان عسلویه و صنعتی شدن منطقه
چاپ شده در روزنامه همبستگی دوشنبه 26 دی 1384 شماره 1484
خیلی وقت بود که می خواستم داخل وبلاگ قرارش بدهم اما فایلش را گم کرده بودم تا چند روز پیش که پیداش کردم. نمی دونم چرا یک قسمتهاییش را حذف کردند که البته در اینجا متن کاملش را آورده ام.
منطقه صنعتي پارس جنوبي که براي بهره برداري از ذخاير گازی مشترک ايران و قطر احداث شده و در حال اجراست, ما بين خليج فارس و رشته کوهي قرار گرفته که بسيار نزديک به درياست و دامنه آن به ساحل خليج منتهي مي شود. فاصله ساحل تا اين رشته کوه, در محل منطقه صنعتي, کمتر از پنج کيلومتر است. همچنين فاصله منطقه صنعتي تا روستاهاي نخل تقي و عسلويه _ که در اينجا قصدم توصيف اين دو روستاست؛ چرا که درباره منطقه صنعتي و مشکلات کارگران آن تاکنون سخنان زيادي به ميان آمده است. اما مردم بومي کاملا به دست فراموشي سپرده شده اند_ در همين حدود, يعني حدود چهار- پنج کيلومتر است. راه مواصلاتي منطقه صنعتي (که به هيچ وجه جوابگوي حجم آمد و شد خودروهاي منطقه نيست) از کنار اين دو روستا مي گذرد که يک ورودي براي عسلويه و يک ورودي براي نخل تقي دارد. هر دو روستا ساحلي اند, عسلويه در شرق و نخل تقي در غرب يکديگر قرار دارند. فاصله شان از يکديگر حدود دو کيلومتر است. نخل تقي نسبت به مرکز تاسيسات صنعتي, فاصله کمتري دارد. اکثر قريب به اتفاق ساکنان اين دو روستا, عرب زبان و سني مذهبند. کوچه ها در هر دو روستا عموما تنگ و بايک است. گاهي در حدي که دو نفر به زور مي توانند از کنار يکديگر عبور کنند. با اينحال, در بسياري از همين کوچه هاي تنگ و باريک, تل هايي از مصالح ساختماني انباشته شده که نشان از تعمير خانه يا ساخت خانه اي نو مي دهد. اين مسئله در عسلويه بيشتر مشهود است. هر دو روستا نزديک چند ماه است که داراي شهرداري شده اند و بنابر اين بايد آنها را شهر ناميد, اما ترجيح مي دهم از همان نام روستا براي شان استفاده کنم, عليرغم تاسيس ارگانها و ادارات شهري همچون شهرداري و نيروي انتظامي و ... و آسفالت کردن خيابانها و ساخت پاساژ و ..., هيچ شهريتي در آنها ديده نمي شود. يقينا نمي توان روستا را يک شبه با اين امکانات و ادارات به شهر تبديل کرد. مطمئنا سالها فرصت لازم است تا فرهنگ روستايي جاي خود را به فرهنگ شهري بدهد. جايي که مردم آن هيچگونه آشنايي با وظايف و نوع خدمات ارگانهاي شهري ندارند, گاوهايشان در کوچه ها و خيابانها رهايند, زباله هايشان را همچنان در زمينهاي خالي وسط روستا مي ريزند, و ... و از همه مهمتر, لوله کشي آب آشاميدني ندارند, سيلندر گاز براي مصارف خانگي را به زحمت تهيه مي کنند, سطح سواد بسيار پايين است و وضعيت آموزش و پرورش مناسب نيست, بهداشت و درمان مناسب ندارد, مردم آن منطقه هيچ مسئوليتي و بلکه هيچ آشنايي با شغلهاي خدماتي و صنعتي ندارند و ... چگونه مي تواند نام شهر را بر دوش بکشد؟ براي آشنايي با ارگانهاي شهري تاسيس شده در اين دو روستا, اشاراتي به وضعيت برخي از آنها مي کنم:
بهداشت و درمان:
منطقه ويژه صنعتي داراي يک بهداري مجهز است که در بسياري موارد به مردم بومي هم سرويس مي دهد, اما وضعيت بهداشت و درمان در خود روستاها نامناسب است: «[دکتر] دو- سه هزار تومان ويزيت از ما مي گيرد, بعد هم که معاينه نمي کند؛ قبل از آنکه دردت را بگويي, نسخه ات را پيچيده. ما هم مي دانيم چه مي نويسد, پس خودمان هر وقت مريض مي شويم, يکراست مي رويم سراغ داروخانه و ديگر پول مفت نمي دهيم.»(يکي از اهالي عسلويه). بطور کلي در صحبتهاي اهالي عسلويه, نارضايتي از وضعيت سرويس دهي به بيماران به خوبي نمايان است: «خودمان زمين تهيه کرديم, خودمان ساختيم و [به مسئولين] گفتيم: «حالا بفرماييد افتتاح کنيد»؛ اما در خواست ما براي گرفتن يک آمبولانس هم بي اثر ماند.» (خيري: عضو شوراي شهر نخل تقي). شايان ذکر است که به خاطر کمبود امکانات و بويژه آمبولانس, بسياري از بيماران و از جمله زنان باردار, در راه انتقال به بوشهر جان مي سپارند.
منطقه ويژه صنعتي داراي يک بهداري مجهز است که در بسياري موارد به مردم بومي هم سرويس مي دهد, اما وضعيت بهداشت و درمان در خود روستاها نامناسب است: «[دکتر] دو- سه هزار تومان ويزيت از ما مي گيرد, بعد هم که معاينه نمي کند؛ قبل از آنکه دردت را بگويي, نسخه ات را پيچيده. ما هم مي دانيم چه مي نويسد, پس خودمان هر وقت مريض مي شويم, يکراست مي رويم سراغ داروخانه و ديگر پول مفت نمي دهيم.»(يکي از اهالي عسلويه). بطور کلي در صحبتهاي اهالي عسلويه, نارضايتي از وضعيت سرويس دهي به بيماران به خوبي نمايان است: «خودمان زمين تهيه کرديم, خودمان ساختيم و [به مسئولين] گفتيم: «حالا بفرماييد افتتاح کنيد»؛ اما در خواست ما براي گرفتن يک آمبولانس هم بي اثر ماند.» (خيري: عضو شوراي شهر نخل تقي). شايان ذکر است که به خاطر کمبود امکانات و بويژه آمبولانس, بسياري از بيماران و از جمله زنان باردار, در راه انتقال به بوشهر جان مي سپارند.
خدمات شهري:
که در اينجا بيشتر تمرکزم بر آب, برق, گاز, تلفن و دفع زباله است. بيشتر منازل اين دو روستا, دراي تلفن هستند و اهالي از وضعيت تلفن راضي اند. اما از ساير موارد ذکر شده, خير. لوله کشي آب هر دو رستا فقط آب شور را به ارمغان آورده که از نظر اهالي, حتي براي استحمام هم مناسب نيست. آب شيرين را هم از تانکرها مي خرند. هر خانواده ناچار است ماهانه بين 10 تا 20 هزار تومان بابت آب شيرين بپردازد که اين رقم جداي از هزينه آب شور لوله کشي است. با اينحال, اين رقم به نسبت بهايي که بابت برق مصرفي مي پردازند چندان به چشم نمي آيد. بهاي برق مصرفي عموما از 40-30 هزار تومان شروع مي شود و تا چند صد هزار تومان و گاهي هم بالاي يک ميليون تومان ادامه مي يابد. از اولين مشکلاتي که هر کدام از اهالي عنوان مي کنند, کمبود آب و گراني شديد برق است. همه آنهايي که با ايشان صحبت کردم, عنوان مي کردند که مامورين اداره برق حتي کنتور را هم نمي بينند, بلکه يک رقم به دلخواه مي نويسند: «دو نفر که به يک اندازه مصرف برق دارند, ممکن است فيش برقشان ده برابر با هم اختلاف داشته باشد.» خيري, عضو شوراي شهر نخل تقي, در ادامه سخن بالا مي گويد: «يک جاشو (کارگر لنج) که درآمدش به زور ماهيانه صدهزار تومان است, يک ميليون تومان پول برق برايش آمده, فيش اش را کپي گرفتيم و تهران هم برديم, اما بي فايده بود.» براي مصارف گاز خانگي نيز از سيلندرهايي استفاده مي کنند که بابت هر کدام بايد 1200 تومان بپردازند. ضمن آنکه گاهي دسترسي به آن نيز مشکل است. همه اهالي نسبت به اينکه گاز را از زير پايشان استحصال مي کنند, اما آنها از اين نعمت محروم اند, ناراضي مي باشند. جمع آوري زباله از سطح شهر, خود حکايتي ديگر دارد. پيش از اين, مردم زباله هايشان را به دريا مي ريختند که اولا ميزان آن چندان نبود که باعث آلوده شدن چشمگير دريا شود, ثانيا زباله هاي صنعتي در آنها يافت نمي شد و اکثرا از موادي تشکيل مي شدند که به سرعت قابل تجزيه بودند و عناصر تجزيه شده نيز, آسيب جدي به دريا نمي رساندند. ثالثا از آنجا که بيشتر زباله ها پس مانده هاي غذايي بودند, باعث تجمع آبزيان و ماهيها مي شدند که اين امر, خود به نفع مردم محلي _ که شغل اصلي شان ماهيگيري بود _ تمام مي شد. در عوض, اکنون بر آنها فشار مي آورند که براي حفظ زيبايي و پاکيزگي ساحل, بايد زباله هايشان را جلو درب منازل بگذارند تا ماشينهاي مخصوص, آنها را به خارج از شهر انتقال دهند. اين عمل, جنبه هاي مثبت فراواني دارد که بر هيچکس پوشيده نيست, به شرط آنکه به درستي انجام پذيرد. ظاهرا ماشينهاي مخصوص حمل زباله, به موقع نمي آيند, بلکه بين هر جمع آوري زباله, چندين روز_ گاهي تا يک هفته _ فاصله مي افتد که اين مسئله باعث پخش شدن بوي بد در اطراف منزل و تجمع حشرات و حيوانات موذي مي شود.
آ
که در اينجا بيشتر تمرکزم بر آب, برق, گاز, تلفن و دفع زباله است. بيشتر منازل اين دو روستا, دراي تلفن هستند و اهالي از وضعيت تلفن راضي اند. اما از ساير موارد ذکر شده, خير. لوله کشي آب هر دو رستا فقط آب شور را به ارمغان آورده که از نظر اهالي, حتي براي استحمام هم مناسب نيست. آب شيرين را هم از تانکرها مي خرند. هر خانواده ناچار است ماهانه بين 10 تا 20 هزار تومان بابت آب شيرين بپردازد که اين رقم جداي از هزينه آب شور لوله کشي است. با اينحال, اين رقم به نسبت بهايي که بابت برق مصرفي مي پردازند چندان به چشم نمي آيد. بهاي برق مصرفي عموما از 40-30 هزار تومان شروع مي شود و تا چند صد هزار تومان و گاهي هم بالاي يک ميليون تومان ادامه مي يابد. از اولين مشکلاتي که هر کدام از اهالي عنوان مي کنند, کمبود آب و گراني شديد برق است. همه آنهايي که با ايشان صحبت کردم, عنوان مي کردند که مامورين اداره برق حتي کنتور را هم نمي بينند, بلکه يک رقم به دلخواه مي نويسند: «دو نفر که به يک اندازه مصرف برق دارند, ممکن است فيش برقشان ده برابر با هم اختلاف داشته باشد.» خيري, عضو شوراي شهر نخل تقي, در ادامه سخن بالا مي گويد: «يک جاشو (کارگر لنج) که درآمدش به زور ماهيانه صدهزار تومان است, يک ميليون تومان پول برق برايش آمده, فيش اش را کپي گرفتيم و تهران هم برديم, اما بي فايده بود.» براي مصارف گاز خانگي نيز از سيلندرهايي استفاده مي کنند که بابت هر کدام بايد 1200 تومان بپردازند. ضمن آنکه گاهي دسترسي به آن نيز مشکل است. همه اهالي نسبت به اينکه گاز را از زير پايشان استحصال مي کنند, اما آنها از اين نعمت محروم اند, ناراضي مي باشند. جمع آوري زباله از سطح شهر, خود حکايتي ديگر دارد. پيش از اين, مردم زباله هايشان را به دريا مي ريختند که اولا ميزان آن چندان نبود که باعث آلوده شدن چشمگير دريا شود, ثانيا زباله هاي صنعتي در آنها يافت نمي شد و اکثرا از موادي تشکيل مي شدند که به سرعت قابل تجزيه بودند و عناصر تجزيه شده نيز, آسيب جدي به دريا نمي رساندند. ثالثا از آنجا که بيشتر زباله ها پس مانده هاي غذايي بودند, باعث تجمع آبزيان و ماهيها مي شدند که اين امر, خود به نفع مردم محلي _ که شغل اصلي شان ماهيگيري بود _ تمام مي شد. در عوض, اکنون بر آنها فشار مي آورند که براي حفظ زيبايي و پاکيزگي ساحل, بايد زباله هايشان را جلو درب منازل بگذارند تا ماشينهاي مخصوص, آنها را به خارج از شهر انتقال دهند. اين عمل, جنبه هاي مثبت فراواني دارد که بر هيچکس پوشيده نيست, به شرط آنکه به درستي انجام پذيرد. ظاهرا ماشينهاي مخصوص حمل زباله, به موقع نمي آيند, بلکه بين هر جمع آوري زباله, چندين روز_ گاهي تا يک هفته _ فاصله مي افتد که اين مسئله باعث پخش شدن بوي بد در اطراف منزل و تجمع حشرات و حيوانات موذي مي شود.
آ
لودگيهاي منطقه صنعتي:
در حالي از ريختن زباله هاي خانگي به دريا جلوگيري مي شود که در بسياري موارد, شرکتهاي صنعتي منطقه, زباله هاي صنعتي شان را به دريا مي ريزند. تخليه زباله هاي صنعتي بويژه زباله هاي پالايشگاهها در دريا, در ايران امري بي سابقه نيست و همانگونه که بوميان منطقه به درستي عنوان مي کنند, اين امر باعث کاهش بهره وري اهالي از منابع دريايي شده است. آلودگي هواي منطقه را نيز بايد به اين موارد افزود. 11 شعله گاز منطقه صنعتي پارس جنوبي که گاهي ارتفاعشان به بيش از يکصد متر مي رسد, مدام در حال توليد دود سياه هستند, گاهي اوقات هواي منطقه صنعتي _ که چسبيده به دو روستاي مورد نظر است _ به رنگ بنفش تيره در مي آيد, و گاهي اوقات نيز _ بويژه در نيمه شبها _ غلظت گازهاي منتشره در هوا آنقدر بالاست که تنفس به سختي صورت مي گيرد. هنگام بارگيري کشتيها در اسکله, آنچنان هوا آلوده مي شود و بوي بدي در فضا منتشر مي شود که تحمل آن براي اهالي غير ممکن است.
نوع معيشت مردم منطقه:
معيشت مردم منطقه بطور سنتي در درجه اول بر پايه سفرهاي دريايي (صيادي _ تجاري), سپس بر پايه کشاورزي و در نهايت بر پايه دامداري است. سفرهاي دريايي: اين سفرها به دو دليل صورت مي گيرد: يکي براي صيد ماهي و ميگو و ديگر براي تجارت کالا با کشورهاي عربي حاشيه خليج. براي صيد ماهي, نياز به سفرهاي طولاني نبود و حتي ظاهرا بسيار از مردم, در ساحل اقدام به ماهيگيري مي کردند. اما با شلوغ شدن منطقه, رفت و آمد کشتيهاي باربري و حمل سوخت, آلودگيهاي صوتي و بالاخره آلودگي ساحل دريا در اثر زباله هاي صنعتي, ديگر ماهيگيري به آن سهولت امکان پذير نيست: «10 متري دريا ماهي 4-3 کيلويي مي گرفتيم, اما الآن 50 کيلومتري ساحل هم نمي توانيم [چنين صيدي بکنيم]»(يک صياد اهل نخل تقي). اما بسياري از لنجها, به جاي ماهيگيري به تجارت مشغولند. بيشتر آنها به دبي مي روند و کالاهاي متنوعي (از خوراکي تا پوشاک و لوازم صوتي _ تصويري) براي فروش به ايران مي آورند. تا پيش از ورود صنعت به منطقه, گمرک چندان گيري به اين لنجها نمي داد و بنابر اين هر جاشو (کارگر لنج) قادر بود به اندازه گذران زندگي, کالا براي فروش به همراه بياورد. اما با استقرار صنعت در منطقه و حضور ادارات و ارگانهاي دولتي, گمرک اين ناحيه _ بيش از حد _ فعال شده است. با احتساب ميزان هزينه اين سفرها, مجموع دستمزد و سود عايد از فروش ته لنجي براي هر جاشو, ماهانه بين 150-80 هزار تومان است که با توجه به گراني بيش از حد مايحتاج در اين روستاها که خود ناشي از هجوم شرکتها و کارکنانشان مي باشد, اين رقم به هيچ وجه جوابگوي يک زندگي ساده (حتي در حد پايين) نيز نمي باشد. کشاورزي: هر چند کشاورزي در اين ناحيه, سخت و طاقت فرساست, اما مردم منطقه, خود را به خوبي با اين شرايط وفق داده اند و تا هنگاميکه صاحب زمينهاي کشاورزي شان بودند, محصولات متنوعي مثل: پياز, گوجه, سبزيجات, صيفي جات و ... کاشته و نهايتا برداشت محصول مي کردند. درخت خرما که اصليترين درخت محصول دار اين مناطق است و در بسياري موارد, يکي از عناصر ترکيب غذايي مردم است. پس از اينکه منطقه صنعتي اقدام به خريد؟!؟ زمينهاي مردم کرد, کشاورزي اين دو روستا بطور کامل از بين رفت. دامداري: پرورش دام در اين دو روستا در احداث دامداري يا پروراندن گله بزرگ وجود نداشته و ندارد. بلکه بسياري از خانه ها يکي دو گاو يا 5-4 بز براي مصارف خانگي داشتند. به جاي اينکه اين حيوانات را به چرا ببرند, صبح زود در حياط را باز مي گذاشتند و حيوانات نيز مي رفتند بيرون و در کوچه ها و زمينهاي اطراف روستا مشغول چرا مي شدند و هنگام غروب آفتاب نيز, بدون هيچ مشکلي به خانه صاحب خود باز مي گشتند. اما اکنون ديگر چنين چيزي امکان ندارد؛ اولا زمينهاي اطراف به تصرف منطقه ويژه در آمده و حيوانات در کوچه و خيابان سرگردانند. ثانيا شهرداريها هم در پي شهري کردن يک شَبِه روستاها, طرح جمع آوري احشام از سطح معابر و خيابانها را به اجرا گذاشته اند. و نکته آخر اينکه به خاطر حضور افراد غريبه در منطقه و رواج دزدي و ..., بسياري از دامها به سرقت مي روند. بدين صورت, از سه شيوه سنتي معيشت مردم اين دو روستا, دو شيوه کشاورزي و دامداري از بين رفته و تجارت و صيادي در دريا هم در شرف نابودي است. اما در مقابل, بايد از شغلهاي جديد در منطقه هم ياد کرد:
استخدام در شرکتها: چيزي حدود 60 هزار نفر نيروي کار, هم اکنون در شرکتهاي عسلويه مشغول به کار هستند. بسياري از اين افراد, داراي تخصص و مهارت در زمينه هاي شغلي شان هستند. اما بسياري ديگر يا نياز به تخصص ندارند (همانند انتظامات, نگهبان, خدمتکار, نظافتچي, کارگر ساده و ...)؛ و يا مهارت مورد نياز به گونه اي است که به سرعت مي توان آنرا فرا گرفت (مانند رانندگي). با توجه به اينکه تعداد افراد مورد نياز در دو دسته اخير بسيار زياد است و همچنين بيکاري مردم بومي منطقه که تحت تاثير مستقيم ورود همين صنايع به منطقه به وجود آمده, شايسته بود که نيروهاي بومي در اين پستها مشغول به کار شوند. مجموع جمعيت مردم دو روستاي عسلويه و نخل تقي روي هم 16 هزار نفر است. فرض مي کنيم که نصف جمعيت اين دو روستا, زنان و دختران باشند و از 8 هزار نفر باقيمانده نيز, نيمي از آنها در سن فعاليت باشند که مي شود 4 هزار نفر. آيا براي طرحي به اين عظمت که همين طرح باعث بيکاري مردم منطقه شده, کار سختي بود که 4 هزار نفر را در ميان 60 هزار نفر بگنجاند؟ اين مشکل از دو مسئله ناشي مي شود: مسئله اول, پيمانکاران شرکتها هستند که همه نيروي کارشان را از آشنايان خود انتخاب مي کنند و با توجه به اينکه غير بومي هستند, بنابر اين نيروي کارشان هم غير بومي است. مسئله دوم به مسئولين منطقه صنعتي مربوط مي شود که هر چند آنها نيز در بسياري موارد اهل شهرستانها و استانهاي مجاور نيستند, اما دليلش روشن نيست که چرا آنها از نيروي کار بالقوه اين دو روستا استفاده نمي کنند. مسافر کشي با موتور سيکلت: در حاليکه تهران تنها شهر ايران است که پديده عمومي جابجايي مسافر با موتور سيکلت را در خود دارد و هنوز شهرهاي بزرگي مثل اصفهان, شيراز و ...چنين چيزي را تجربه نکرده اند, عسلويه و نخل تقي به شدت با اين پديده روبرو شده اند. با اين تفاوت که جاده هاي اين دو روستا به هيچ وجه امنيت خيابانها, اتوبانها و بلوارهاي تهران را ندارند و اغلب, ماشينهاي سنگين مثل کاميون, اتوبوس و ميني بوس که خطرناکتر بوده و تلفات سنگينتري به بار مي آورند, در جاده هاي نزديک اين دو روستا تردد مي کنند. همچنين اين منطقه به هيچ وجه امکانات درماني و اورژانسي تهران را براي درمان تصادفات ندارد. اجاره دادن خانه: که بطور ناگهاني در اين دو روستا پديد آمد و به سرعت رشد و شيوع پيدا کرد. کارگراني که براي کار به اين منطقه مي آيند, در بسياري موارد ناچار مي شوند شبها را در مکانهاي استيجاري بگذرانند. همچنين بسياري از شرکتها اقدام به اجاره منزل در سطح روستاهاي عسلويه و نخل تقي براي کارگرانشان مي کنند. هجوم بيش از حد کارگران و کمبود منازل قابل اجاره, که همان افزايش تقاضا در کنار کمبود عرضه است, باعث افزايش سرسام آور اجاره بها شده است. به گونه اي که بهاي اجاره يک خانه دربستي, حدود 300-200 هزار تومان است و يا اجاره بهاي يک اتاق, برابر با اجاره يک واحد آپارتمان کوچک در شهر تهران است. مشکل اجاره بهاي بالا, بويژه تبديل به يکي از موانع ازدواج براي جوانان شده است. پيش از اين, زوجهاي جوان يا بصورت پدر مکاني زندگي مي کردند و يا اينکه قيمت خانه در حدي بود که مي توانستند به راحتي بخرند و يا لااقل اجاره کنند. اما اکنون پدران ترجيح مي دهند اتاقهاي اضافه شان را اجاره بدهند. بد نيست تا اکنون که بحث زمين پيش آمده, اشاره اي داشته باشم به چگونگي تصرف زمينهاي اطراف اين دو روستا توسط منطقه ويژه:
در حالي از ريختن زباله هاي خانگي به دريا جلوگيري مي شود که در بسياري موارد, شرکتهاي صنعتي منطقه, زباله هاي صنعتي شان را به دريا مي ريزند. تخليه زباله هاي صنعتي بويژه زباله هاي پالايشگاهها در دريا, در ايران امري بي سابقه نيست و همانگونه که بوميان منطقه به درستي عنوان مي کنند, اين امر باعث کاهش بهره وري اهالي از منابع دريايي شده است. آلودگي هواي منطقه را نيز بايد به اين موارد افزود. 11 شعله گاز منطقه صنعتي پارس جنوبي که گاهي ارتفاعشان به بيش از يکصد متر مي رسد, مدام در حال توليد دود سياه هستند, گاهي اوقات هواي منطقه صنعتي _ که چسبيده به دو روستاي مورد نظر است _ به رنگ بنفش تيره در مي آيد, و گاهي اوقات نيز _ بويژه در نيمه شبها _ غلظت گازهاي منتشره در هوا آنقدر بالاست که تنفس به سختي صورت مي گيرد. هنگام بارگيري کشتيها در اسکله, آنچنان هوا آلوده مي شود و بوي بدي در فضا منتشر مي شود که تحمل آن براي اهالي غير ممکن است.
نوع معيشت مردم منطقه:
معيشت مردم منطقه بطور سنتي در درجه اول بر پايه سفرهاي دريايي (صيادي _ تجاري), سپس بر پايه کشاورزي و در نهايت بر پايه دامداري است. سفرهاي دريايي: اين سفرها به دو دليل صورت مي گيرد: يکي براي صيد ماهي و ميگو و ديگر براي تجارت کالا با کشورهاي عربي حاشيه خليج. براي صيد ماهي, نياز به سفرهاي طولاني نبود و حتي ظاهرا بسيار از مردم, در ساحل اقدام به ماهيگيري مي کردند. اما با شلوغ شدن منطقه, رفت و آمد کشتيهاي باربري و حمل سوخت, آلودگيهاي صوتي و بالاخره آلودگي ساحل دريا در اثر زباله هاي صنعتي, ديگر ماهيگيري به آن سهولت امکان پذير نيست: «10 متري دريا ماهي 4-3 کيلويي مي گرفتيم, اما الآن 50 کيلومتري ساحل هم نمي توانيم [چنين صيدي بکنيم]»(يک صياد اهل نخل تقي). اما بسياري از لنجها, به جاي ماهيگيري به تجارت مشغولند. بيشتر آنها به دبي مي روند و کالاهاي متنوعي (از خوراکي تا پوشاک و لوازم صوتي _ تصويري) براي فروش به ايران مي آورند. تا پيش از ورود صنعت به منطقه, گمرک چندان گيري به اين لنجها نمي داد و بنابر اين هر جاشو (کارگر لنج) قادر بود به اندازه گذران زندگي, کالا براي فروش به همراه بياورد. اما با استقرار صنعت در منطقه و حضور ادارات و ارگانهاي دولتي, گمرک اين ناحيه _ بيش از حد _ فعال شده است. با احتساب ميزان هزينه اين سفرها, مجموع دستمزد و سود عايد از فروش ته لنجي براي هر جاشو, ماهانه بين 150-80 هزار تومان است که با توجه به گراني بيش از حد مايحتاج در اين روستاها که خود ناشي از هجوم شرکتها و کارکنانشان مي باشد, اين رقم به هيچ وجه جوابگوي يک زندگي ساده (حتي در حد پايين) نيز نمي باشد. کشاورزي: هر چند کشاورزي در اين ناحيه, سخت و طاقت فرساست, اما مردم منطقه, خود را به خوبي با اين شرايط وفق داده اند و تا هنگاميکه صاحب زمينهاي کشاورزي شان بودند, محصولات متنوعي مثل: پياز, گوجه, سبزيجات, صيفي جات و ... کاشته و نهايتا برداشت محصول مي کردند. درخت خرما که اصليترين درخت محصول دار اين مناطق است و در بسياري موارد, يکي از عناصر ترکيب غذايي مردم است. پس از اينکه منطقه صنعتي اقدام به خريد؟!؟ زمينهاي مردم کرد, کشاورزي اين دو روستا بطور کامل از بين رفت. دامداري: پرورش دام در اين دو روستا در احداث دامداري يا پروراندن گله بزرگ وجود نداشته و ندارد. بلکه بسياري از خانه ها يکي دو گاو يا 5-4 بز براي مصارف خانگي داشتند. به جاي اينکه اين حيوانات را به چرا ببرند, صبح زود در حياط را باز مي گذاشتند و حيوانات نيز مي رفتند بيرون و در کوچه ها و زمينهاي اطراف روستا مشغول چرا مي شدند و هنگام غروب آفتاب نيز, بدون هيچ مشکلي به خانه صاحب خود باز مي گشتند. اما اکنون ديگر چنين چيزي امکان ندارد؛ اولا زمينهاي اطراف به تصرف منطقه ويژه در آمده و حيوانات در کوچه و خيابان سرگردانند. ثانيا شهرداريها هم در پي شهري کردن يک شَبِه روستاها, طرح جمع آوري احشام از سطح معابر و خيابانها را به اجرا گذاشته اند. و نکته آخر اينکه به خاطر حضور افراد غريبه در منطقه و رواج دزدي و ..., بسياري از دامها به سرقت مي روند. بدين صورت, از سه شيوه سنتي معيشت مردم اين دو روستا, دو شيوه کشاورزي و دامداري از بين رفته و تجارت و صيادي در دريا هم در شرف نابودي است. اما در مقابل, بايد از شغلهاي جديد در منطقه هم ياد کرد:
استخدام در شرکتها: چيزي حدود 60 هزار نفر نيروي کار, هم اکنون در شرکتهاي عسلويه مشغول به کار هستند. بسياري از اين افراد, داراي تخصص و مهارت در زمينه هاي شغلي شان هستند. اما بسياري ديگر يا نياز به تخصص ندارند (همانند انتظامات, نگهبان, خدمتکار, نظافتچي, کارگر ساده و ...)؛ و يا مهارت مورد نياز به گونه اي است که به سرعت مي توان آنرا فرا گرفت (مانند رانندگي). با توجه به اينکه تعداد افراد مورد نياز در دو دسته اخير بسيار زياد است و همچنين بيکاري مردم بومي منطقه که تحت تاثير مستقيم ورود همين صنايع به منطقه به وجود آمده, شايسته بود که نيروهاي بومي در اين پستها مشغول به کار شوند. مجموع جمعيت مردم دو روستاي عسلويه و نخل تقي روي هم 16 هزار نفر است. فرض مي کنيم که نصف جمعيت اين دو روستا, زنان و دختران باشند و از 8 هزار نفر باقيمانده نيز, نيمي از آنها در سن فعاليت باشند که مي شود 4 هزار نفر. آيا براي طرحي به اين عظمت که همين طرح باعث بيکاري مردم منطقه شده, کار سختي بود که 4 هزار نفر را در ميان 60 هزار نفر بگنجاند؟ اين مشکل از دو مسئله ناشي مي شود: مسئله اول, پيمانکاران شرکتها هستند که همه نيروي کارشان را از آشنايان خود انتخاب مي کنند و با توجه به اينکه غير بومي هستند, بنابر اين نيروي کارشان هم غير بومي است. مسئله دوم به مسئولين منطقه صنعتي مربوط مي شود که هر چند آنها نيز در بسياري موارد اهل شهرستانها و استانهاي مجاور نيستند, اما دليلش روشن نيست که چرا آنها از نيروي کار بالقوه اين دو روستا استفاده نمي کنند. مسافر کشي با موتور سيکلت: در حاليکه تهران تنها شهر ايران است که پديده عمومي جابجايي مسافر با موتور سيکلت را در خود دارد و هنوز شهرهاي بزرگي مثل اصفهان, شيراز و ...چنين چيزي را تجربه نکرده اند, عسلويه و نخل تقي به شدت با اين پديده روبرو شده اند. با اين تفاوت که جاده هاي اين دو روستا به هيچ وجه امنيت خيابانها, اتوبانها و بلوارهاي تهران را ندارند و اغلب, ماشينهاي سنگين مثل کاميون, اتوبوس و ميني بوس که خطرناکتر بوده و تلفات سنگينتري به بار مي آورند, در جاده هاي نزديک اين دو روستا تردد مي کنند. همچنين اين منطقه به هيچ وجه امکانات درماني و اورژانسي تهران را براي درمان تصادفات ندارد. اجاره دادن خانه: که بطور ناگهاني در اين دو روستا پديد آمد و به سرعت رشد و شيوع پيدا کرد. کارگراني که براي کار به اين منطقه مي آيند, در بسياري موارد ناچار مي شوند شبها را در مکانهاي استيجاري بگذرانند. همچنين بسياري از شرکتها اقدام به اجاره منزل در سطح روستاهاي عسلويه و نخل تقي براي کارگرانشان مي کنند. هجوم بيش از حد کارگران و کمبود منازل قابل اجاره, که همان افزايش تقاضا در کنار کمبود عرضه است, باعث افزايش سرسام آور اجاره بها شده است. به گونه اي که بهاي اجاره يک خانه دربستي, حدود 300-200 هزار تومان است و يا اجاره بهاي يک اتاق, برابر با اجاره يک واحد آپارتمان کوچک در شهر تهران است. مشکل اجاره بهاي بالا, بويژه تبديل به يکي از موانع ازدواج براي جوانان شده است. پيش از اين, زوجهاي جوان يا بصورت پدر مکاني زندگي مي کردند و يا اينکه قيمت خانه در حدي بود که مي توانستند به راحتي بخرند و يا لااقل اجاره کنند. اما اکنون پدران ترجيح مي دهند اتاقهاي اضافه شان را اجاره بدهند. بد نيست تا اکنون که بحث زمين پيش آمده, اشاره اي داشته باشم به چگونگي تصرف زمينهاي اطراف اين دو روستا توسط منطقه ويژه:
واگذاري و تصرف زمين: چنانکه آمد, منطقه صنعتي عسلويه در اطراف روستاهاي عسلويه و نخل تقي احداث شده و بنابر اين از زمينهاي اين دو روستا استفاده کرده است. زمينهايي که منطقه ويژه از آنها خريداري کرده, بر اساس معامله اي ناعادلانه بوده که نتوانسته رضايت مردم را جلب کند. زمينهاي مردم از شيرينو تا فرودگاه, متري 150 تومان _ يا به قول خودشان: 150 تا تک توماني _ (به نقل از خيري, عضو شوراي شهر نخل تقي) و يا نهايتا متري 175 تومان (به نقل از آروند, رييس شوراي شهر نخل تقي) خريداري شده است و اين در حالي است که به گفته يکي از آگاهان محلي, منطقه ويژه هم اکنون اقدام به فروش قسمتي از همين زمينها جهت ساختهاي تجاري مي کند, اما به بهاي متري 400 هزار تومان. متاسفانه در بيشتر موارد, مردم از سر ترس و از روي نارضايتي تن به اين معاملات داده اند: «اول تهديد مي کنند و بعد مي گويند معامله تان از روي رضايت بوده است.» (خيري: عضو شوراي شهر نخل تقي). اين روند همچنان ادامه دارد. در اين راه, مسئولين منطقه از هيچگونه اعمال فشاري دريغ نمي ورزند: «وکيلهاي شرکتها به ما مي گويند: يا زمينهاي پايين جاده را متري 150 تومان به ما بفروشيد, يا آنکه ناچار مي شويد نصف همين پول را براي رفت آمد به دادگاه بپردازيد و نصف ديگرش را بعد از کلي پادويي از دادگاه بگيريد.» (خيري: عضو شوراي شهر نخل تقي)
برخي جرايم رايج شده در منطقه: در پي صنعتي شدن منطقه و هجوم کارگران به دو روستاي همجوار آن, عسلويه و نخل تقي گرفتار مسايلي شدند که تا پيش از آن خبري از اينگونه مسايل در اين روستاها نبود. جرايم, بخشي از اين مسايل را شامل مي شود که عمدتا هم از سوي مهاجران به منطقه صورت مي گيرد. هر چند چنانکه خواهد آمد, گريبان مردم بومي منطقه را نيز گرفته که اگر تدبيري انديشيده نشود, عواقب آن از آن چيزي که اکنون هست (که البته هم اکنون هم بسيار گسترده مي باشد) يقينا گسترده تر و وخيم تر خواهد شد: اعتياد: جزو اصلي ترين مسايل منطقه شده است. حضور آن هم کاملا در ارتباط مستقيم با حضور کارگران مي باشد. يعني پاي اين به اصطلاح «بلاي خانمان سوز» به منطقه زماني باز شد که پاي کارگران نيز به اين روستا باز شد. نکته لازم به تذکر اين است که اگر پيش از صنعتي شدن منطقه, کسي اقدام به استعمال اين ماده مخدر مي کرده, در حد استثناء بوده و شخص ديگري نيز از آن باخبر نبوده است. اما اکنون اعتياد را در چهره و وضع ظاهري بسياري از مردم اين روستاها, بويژه جوانان, مي توان ديد. البته در اينجا براي اينکه نشان دهم قصدم اين نيست که يکسره کارگران را متهم به شيوع اين ماده در اين منطقه بکنم, به اين نکته نيز اشاره مي کنم که بسياري از سر ناچاري به مواد مخدر پناه برده اند. حتي بسياري از کارگران پس از ورود به منطقه, به اين بلا دچار شده اند. آنها که موفق به يافتن کار شدند, به دو دليل ممکن است به مواد مخدر پناه ببرند: 1- خستگي بيش از حد در اثر انجام کارهاي طاقت فرسا که انجام آن در شرايط عادي تقريبا غير ممکن مي نمايد. 2- نداشتن هيچگونه تفريحي در اوقات فراغت از کار _ آنهم در مکاني با ويژگيهاي منطقه صنعتي عسلويه _ که باعث پناه بردن به اين ماده مخدر مي شود. دوري از خانواده نيز مزيد علت شده است. فحشاء: دوري از خانواده, خود را به گونه اي ديگر نيز نشان داده است و آن, تمايل برخي از کارگران و کارمندان شرکتها به مهار غريزه جنسي خود با استفاده از روشهاي نامشروع مي باشد. اصلي ترين علت نارضايتي مردم بومي از کارگران, چشم طمع داشتن کارگران نسبت به زنان بومي است. و همين امر باعث گوشه نشيني بيش از حد زنان بومي شده است. نه تنها مردان بومي اجازه اين کار را به ايشان نمي دهند, بلکه خود زنان هم از سر ترس, جرات بيرون آمدن ندارند. همچنين اين منطقه, تبديل به مکاني تقريبا مناسب براي زنان و دختران فراري شده است. تکدي گري: با شلوغ شدن جمعيت اين دو روستا, تعداد زيادي گدا, فالگير, کولي و ... نيز به اين دو روستا وارد شده اند که باعث ناراحتي مردم بومي شده است. برخي از آنها وارد خانه هاي مردم شده و به زور اقدام به گرفتن پول يا اجناس مورد نيازشان مي کنند. همچنين بوميها آنها را ناقل بيماري و عامل آلودگي مي دانند. کارتن خوابها: تبديل شدن اين منطقه به محل تجمع گدايان, شکست بسياري از جويندگان در يافتن کار, و بالا بودن قيمت بهاي اجاره خانه, باعث به وجود آمدن پديده کارتن خوابي در ساحل عسلويه و نقاطي ديگر در سطح اين روستا شده است. کافي است نيمه شب سري به قسمت غربي پارک عسلويه بزنيم تا با تعداد زيادي پير و جوان مواجه شويم که روي يک تکه کارتن خوابيده اند. اکثرا حتي از داشتن يک تکه پارچه براي رو انداز نيز محرومند. اگر هم داشته باشند, مي دانند که دير يا زود به سرقت خواهد رفت. حتي بسياري از آنها به جاي کارتن, روي ماسه هاي ساحل مي خوابند. ماسه هاي 4-3 متري ساحل که کاملا مرطوب هستند. و آنهايي که روي ماسه هاي خشکتر در فاصله 7-6 متري خوابند, هر لحظه بايد منتظر ورود مهمان ناخوانده اي چون مار يا عقرب باشند؛ اتفاقي که به وفور افتاده و باعث شده آنهايي که اميد بيشتري به زندگي دارند, شب را از ترس, ديرتر بخوابند و يا نوبتي کشيک بدهند. يک نگاه سطحي به چهره بسياري از آنها نشان مي دهد که معتادند. بيماري بين شان بيداد مي کند. بويژه مالاريا که اين منطقه مستعد شيوع آن است.
ديد اهالي بومي نسبت به تداوم فعاليتهاي منطقه: به نظر, طبيعي مي آيد که با توجه به آنچه در منطقه و در پي ورود صنعت به آن پيش آمده, مردم بومي, ديد چندان مساعدي نسبت به آن نداشته باشند. آنگونه که خودشان مي گويند, در ابتدا که زمزمه هاي تاسيس شرکتها و در منطقه شنيده شد, از اينکه منطقه شان داراي چنين تاسيساتي مي شود, دچار غرور شدند. اما پس از تاسيس شرکتها و مشکلات پيش آمده, ديدشان نسبت به قبل, کاملا دگرگون شد. «گفتيم شرکتها براي مان نعمت مي شود, اما شده نکبت.» (يک فروشنده اهل نخل تقي). عدم رضايت مردم بومي درباره فعاليتهاي شرکتها را به صراحت مي توان از گفته هاي شان فهميد. و از لابلاي ساير گفته هاي شان مي توان به اين نکته پي برد که واقعا و از ته دل اين حرف را مي زنند. وقتي ايجاد تاسيسات براي آنها نه تنها مزيتي نداشته, بلکه آنچه دارا بوده اند را نيز از آنها گرفته, نمي توان انتظاري جز اين داشت.
؟؟؟
معمولا در بخش پاياني اينگونه گزارشها, بخشي به عنوان «پيشنهادات» مي آورند. من هيچ پيشنهادي ندارم و بنابر اين نمي دانم نام اين بخش را چه بگذارم. مشکلات اين منطقه آنچنان واضح اند که اصلا نه نيازي به بررسي و تحقيق عميق دارند و نه نيازي به پيشنهاد. يک نگاه سطحي به منطقه مي تواند همه چيز را آشکار کند. به شرط آنکه به زور چشمان مان را نبنديم.
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم اسفند ۱۳۸۴ ساعت 23:51 توسط امیر هاشمی مقدم
|