امیر هاشمی مقدم
«شیرین توسون» جوان ۱۹ ساله کرد اهل ترکیه که ۵۰ روز در بیمارستان بیهوش بود، دیروز درگذشت. دو ماه پیش همراه خانواده‌اش به‌عنوان کارگر روزمزد در باغ‌های فندق، به شهر ساکاریا (بین استانبول و آنکارا) رفت. پنجاه روز پیش چون هوا بارانی بود و کار کردن در باغ، نا ممکن، به بازار مرکزی شهر رفت و همینطور که با دوستش کردی حرف می‌زد، شش نفر ابتدا به آنان توهین کرده و سپس با اسلحه به سر شیرین شلیک کردند. او در کما بود تا بالاخره دیروز درگذشت (لینک خبر به ترکی استانبولی).
دقیقا چهار ماه پیش رویدادی مشابه در همین شهر برای یک پدر و پسر کرد رخ داد که پدر در جا کشته شد و پسر را به بیمارستان بردند (نمی‌دانم پسر زنده ماند یا نه). خبر و توضیح آنرا هم در همین کانال نوشتم (برای خواندنش اینجا کلیک کنید).
شهرهای دیگر ترکیه هم از این دست رویدادها زیاد رخ می‌دهد. این در حالی است که شهروندان این کشور، آغوش بازی برای پذیرش فرهنگ‌ها و مردمان دیگر دارد. شمار بسبار زیادی سیاهپوست به عنوان دانشجو و... در شهرهای گوناگون این کشور زندگی می‌کنند و از قضا بسیار هم مورد احترام هستند. حدود پنج سال در این کشور زندگی کردم، اما ندیدم به سیاهپوستان، عرب‌ها، افغانستانی‌ها، ایرانیان و... به خاطر ظاهر متفاوت، ملیت یا زبان‌شان توهین کنند. اما پای کردهای خودشان که به میان می‌آید (و البته ارمنی‌ها و تا حدودی هم یونانی‌ها)، موضع بسیار تندی می‌گیرند که جز با شناخت تاریخ صد و پنجاه سال گذشته این کشور، فهمیدنی نیست.
این روزها که ارتش ترکیه به شمال سوریه حمله کرده، توجیه‌های زیادی برای این حمله ارائه شده؛ اما مطلقا بحث ترک-کرد را در این میانه مطرح نکرده‌اند. حتی بسیاری از شهروندان این کشور که از این عملیات دفاع می‌کنند، مرتبا به اینکه ترکیه هیچ مشکلی با کردها ندارد و ترک‌ها و کردها به خوبی در کنار یکدیگر در این کشور زندگی می‌کنند، اشاره دارند. اما رویدادهایی از این دست (که شوربختانه شمارشان هم اندک نیست) با ادعای آنان ناهمخوان است. اگر چه در این دو دهه که اسلامگرایان روی کار آمده‌اند، اوضاع کمی برای کردهای ترکیه بهتر شده (دیگر کردها را مقام‌های دولتی و اسناد رسمی «ترک کوهی» نمی‌نامند، سخن گفتن به زبان کردی -البته اگر کسی جرأتش را داشته باشد- جرم نیست، موسیقی و لباس کردی ممنوع نیست و...)، اما نفرت از کردها و تاکید افراطی بر هویت صرفا ترکی این کشور در طول یک سده گذشته، آنچنان در روان جمعی این کشور ریشه دوانده که به این سادگی پاک‌شدنی نیست. زمانی هم که پاک شود، دیگر خبری از زبان کردی در این کشور نخواهد بود. اکنون بسیاری از پدر و مادران کرد، به فرزندان‌شان زبان کردی نمی‌آموزانند تا مبادا در آینده خطری تهدیدشان کند. همچنانکه به جز چند شهر اندک مانند دیاربکر، در دیگر شهرهای کرد نشین این کشور، حتی اگر کردی بلد باشند هم، بیرون از خانه با یکدیگر ترکی سخن می.گویند، بهترین نمونه آشنایش برای ایرانیان، شهر وان است (که ایرانیان بسیاری برای خرید به آنجا می‌روند).
کافی است تصور ‌کنید یک ایرانی کرد، آذری/ترک، گیلک یا من بختیاری در شهری دیگر به زبان مادری‌مان سخن بگوییم، اما به همین جرم یک نفر اسلحه به روی‌مان کشیده و ما را بکشد. شوربختانه قوم‌گرایانی که به حکومت ایران درباره زبان مادری فشار می‌آورند و از سوی دیگر، کعبه آمال‌شان ترکیه است، چشمان‌شان را به هزاران رویداد از این دست در ترکیه می‌بندند (و حتی گاهی آنها را توجیه هم می‌کنند).
همین ترس از کردهاست که مایه حساسیت ترکیه درباره کردهای دیگر کشورها هم شده است و حمله به کردهای سوریه نیز، در همین راستا قابل بررسی است یا دست‌کم، این بعد را نمی‌توان نادیده گرفت. مسئله کردها (یا آنگونه که خودشان می‌گویند: «کورت مسئله‌سی»
«Kürt Meselesi»)
تا زمان پاک کردن کامل زبان کردی در ترکیه (که شوربختانه عملا به این سو می‌رود)، هم بزرگترین مسئله داخلی این کشور خواهد بود و هم بر سیاست خارجی آن سایه خواهد افکند.
دیگر یادداشت‌های مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.