امیر هاشمی مقدم

حالا که بحث کُردهای آنسوی مرز پیش آمده و بسیاری از ایرانیان هم موضع همدلانه با کردهای سوریه گرفته‌اند، نکته غیر مرتبطی را هم من بیفزایم که اگرچه به کُردها مربوط است، اما ارتباطی با داستان غم‌انگیز این روزهای کردهای سوریه ندارد.

اگر از آن دسته افرادی باشید که از مرزهای زمینی به ترکیه رفته‌اید، حتما با کردهای زیادی روبرو شده‌اید که در پایانه مرزی و آنجایی که قرار است در گذرنامه‌تان مهر خروج بزنند، بی‌نوبت می‌آیند جلوی صف و زودتر از شما از مرز می‌گذرند. کسانی که سه جعبه (باکس) سیگار (حد مجاز) را، از مرز گذر داده تا در خاک ترکیه با بهایی بیشتر بفروشند و سودش را (به خاطر گران بودن سیگار در ترکیه و ارزان‌تر بودنش در ایران) بگیرند. اگر تجربه گذر زمینی از مرز بازرگان یا رازی را داشته‌اید، حتما شما نیز همچون من بسیار عصبانی شده‌اید از این بی‌اخلاقی سیگار فروشان کُرد که حقوق شما را زیر پا گذاشته و بدون توجه به تذکرهای دیگر مسافران یا حتی گاهی دشنام‌های آنان، خود را به جلوی صف می‌رسانند. شوربختانه ماموران نیروی انتظامی هم عموما واکنشی ندارند؛ جز آنکه گاهی یک سربازشان می‌آید و چند تا کشیده یا مشت و لگد به برخی از اینها می‌زند و دوباره می‌رود دنبال کارش، بدون اینکه صف را مرتب کرده باشد. گویا برای تفنن به سراغ اینها که حکم کیسه بوکس دارند آمده باشد. و البته حقیقتا بسیار شگفت‌انگیز است و جای پرسش که چرا همچون قسمت کنترل گذرنامه در خاک ترکیه، در خاک ما جای ایستادن در صف‌ها نرده‌کشی نشده تا کسی نتوانسته باشد از بیرون صف وارد شود؟

اما یک دگرگونی در این یک سال و نیم رخ داده: تا فروردین 1397، کردهای خودمان بودند که سیگار جابجا کرده و سود می‌بردند، اما از هنگامی که عوارض خروج از کشور (یا به تعبیر زیبای یکی از گردشگران ایرانی: «جریمه خروج از کشور») به یکباره از 20 هزار تومان (برای سفر زمینی) به 220 هزار تومان برای بار نخست (330 هزار بار دوم و 440 هزار بار سوم) افزایش یافت، دیگر برای کردهای ایرانی نه تنها سودی نمی‌ماند، بلکه زیان‌ده هم بود. بنابراین، این بار کردهای ترکیه از آن سوی مرز جایگزین کردهای خودمان شده‌اند و بدون اینکه نیاز به پرداخت عوارض خروج و... داشته باشند، سود این معامله سیگار را به جیب می‌زنند. در عوض، کردهای خودمان با جعبه‌های سیگار که در دست دارند، التماس مسافران می‌کنند که برای آنها سه جعبه سیگار از مرز بگذرانند و در آن سوی مرز تحویل خریدار بدهند و در این میان، دسمتزدی هم به مسافر می‌دهند. هرچند بیشتر مسافران ایرانی همچون خود من این پیشنهاد را یا برای آنکه از سیگار خوش‌شان نمی‌آید یا آنکه نگران جاسازی چیزهایی دیگر در جعبه سیگار هستند، نمی‌پذیرند، اما حقیقتا دل آدم به حال هم‌میهنان خودمان می‌سوزد.

شوربختانه در کنار بسیاری از دیگر سیاست‌های نادرست دولت روحانی (که با سوءاستفاده از آراء ما به این جایگاه رسید و سپس به حامیانش پشت کرد)، این عوارض خروج از کشور (که آشکارا دست کردن در جیب مسافران است) هم آسیب‌های زیادی در پی داشته. همان دو سال پیش که زمزمه‌های چنین طرحی مطرح شد، در یادداشتی مفصل (در اینجا و با نام: آیا همه ایرانیان ممنوع‌الخروج شده‌اند؟) به پیامدهای منفی و استدلال‌های نادرست و گاه دروغ‌های دولت در این زمینه اشاره کردم. اما راستش اینکه هم‌میهنان خودم هم که عموما به خاطر بیکاری به رد و بدل کردن سیگار در مرز پرداخته و از این راه شکم‌شان را سیر می‌کنند، نیندیشیده بودم. همان کسانی که من و دیگر مسافران گذری از مرزهای زمینی از دست‌شان شاکی بودیم؛ اما ناکارآمدی اقتصادی از یکسو و ناتوانی پلیس مرزی از نظم بخشیدن به صف‌ها از سوی دیگر، بسیار پر رنگ‌تر از نقش آنان در به هم زدن صف و زیر پا گذاشتن نوبت و حق دیگران اهمیت دارد.

شوربختانه امید چندانی هم به برداشته شدن این عوارض خروج از کشور نیست. دولت روحانی بدعتی گذاشته که دولت‌های بعدی ضمن آنکه خود را در این بدعت‌گذاری بی‌تقصیر نشان می‌دهند، اما از درآمد آن حاضر نیستند چشم‌پوشی کنند. باز خدا پدر دولت‌های پیشین رابیامرزد که میان عوارض مرز زمینی با مرز هوایی تفاوت می‌گذاشتند. دولت روحانی همه را با یک چوب (کلفت‌تر) می‌راند. کسی هم به پیامدهای چنین طرح‌هایی اهمیتی نخواهد داد. این کردهای سیگارفروش هم بالاخره راهی برای گذران زندگی می‌یابند. مثلا کول‌بری. چه اهمیتی دارد اگر برخی‌شان از صخره‌ها بیفتند، برخی‌شان از سرما یخ زده یا زیر بهمن دفن شوند، یا برخی دیگرشان تیر خورده و از پای در آیند؟

همه یادداشت‌های مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.