امیر هاشمی مقدم

سال‌ها پیش در دانشگاهی که تدریس می‌کردم، یکی از استادان دختر دانشجویی را به دفتر اداری‌ای که در شهر داشت، دعوت کرده بود؛ آن هم در روزی تعطیل. بهانه‌اش این بود که برگه امتحان آن دانشجو را که به قول خودش پاسخ‌ها را اشتباه نوشته و افتاده بود، به او بدهد تا یکی دو پرسش را درست پاسخ بدهد و استاد هم بتواند نمره‌اش را دستکاری کرده و قبولی بدهد. به دانشجو هم گفته بود که اگر با این وضع برگه به او نمره قبولی بدهد، کارمندان آموزشی دانشگاه که بعدا برگه‌ها را بررسی می‌کنند، می‌فهمند که او نمره قبولی نگرفته و استاد به او بیش از حد کمک کرده است. خلاصه این دانشجو هم رفته بود به دفتر استاد، آن هم در ساختمان اداری‌ای که طبیعتا در روز تعطیل، کسی آنجا نیست. استاد هم پس از چند دقیقه تلاش کرده بود نقشه‌ای که از پیش طراحی کرده را عملی کند، که با مقاومت دانشجو روبرو می‌شود. اما استاد پافشاری می‌کند که: «برای کلاس‌های من که خوب آرایش می‌کردی و بیرون از کلاس هم که مرا می‌دیدی، خوب طنازی و دلربایی می‌کردی، حالا هم که مرا در این موقعیت قرار داده‌ای (!)، باید کار را یکسره کنیم» (نقل به مضمون).

البته آن دانشجو واقعا نه دلبری‌ای کرده بود از آن استاد، و نه آنچنان ساده‌لوح بود که روز تعطیل به تنهایی برود توی دام. دوستانش را با خودش برده بود و در نزدیکی ساختمان چشم راهش بودند، در حالی‌که با یک تلفن همراهِ روشن، همه حرف‌های رد و بدل شده میان او و استادش را شنیده بودند. همین که می‌بینند کار دارد بیخ پیدا می‌کند، به آن یکی تلفن همراهی که نزدش بود، زنگ زده و او هم در حضور استاد، تلفن را پاسخ داده و می‌گوید برگه‌اش را دیده و دارد برمی‌گردد نزدشان. به استاد هم گفته بود که دوستانش پایین چشم به راهش هستند و خلاصه استاد هم ناکام مانده بود.

در اینجا کاری با کارآگاه‌بازی‌های آن دختر دانشجو ندارم. با اینکه پس از آن ماجرا، داستان را به مسئولین دانشگاه هم خبر دادi و مسئولین هم قول رسیدگی دادند، اما آن استاد همچنان در دانشگاه حضور می‌یافت هم کاری ندارم. آنچه باعث شد این یادداشت را بنویسم، استدلال آن استاد بود. آن دانشجو، دختری زیبا بود و حجاب و آرایشش هم به اندازه میانگین دیگر دانشجویان دختر. اما توجیه آن استاد در برابر خواسته و رفتارش، چیزی بود که بارها به شیوه‌های گوناگون شنیده‌ایم: «کرم از خودِ درخته». این جمله را همیشه مردان متجاوز (چه متجاوز جسمی و جنسی، چه متجاوز اخلاقی و بد دهن) به کار می‌برند که اگر فلان زن یا دختر این کاره نبود، چرا فلان رفتار را کرد تا من، یا آن پسر جوانِ مردم، یا مردِ متأهل را به گناه بیندازد؟

یکی از واپسین دیدگاه‌ها در این زمینه، دیروز از سوی رئیس دیوان عالی کشور بیان شد. آقای مرتضوی مقدم به قاضیان هشدار داده بود که مراقب وکیل‌هایی که زن هستند باشند، چرا که «برخی از آنها با ناز کردن سعی می‌کنند که قاضی را جلب رفتارهای خود کنند». می‌توان حدس زد رئیس دیوان عالی کشور، این سخن را بر پایه ادعاهای قاضیانی بیان کرده که لغزش‌های اخلاقی داشته‌اند. اما به باورم این ادعاهای قاضیان خطاکار، در واقع بخشی از همان توجیه «کرم از خود درخته» بوده است. اما ادعایی کاملا بی‌منطق است. وکالت عموما جزو پیشه‌های پر درآمد است و روند وکالت یک پرونده هم عموما به این صورت است که وکیل به موکل خود تعهد می‌دهد تا بیشترین تلاشش را بکند، اما چه در این پرونده پیروز شود و چه شکست بخورد، دستمزدش را دریافت خواهد کرد. حالا ممکن است با پیروزی، کمی بیشتر دریافت کند، اما به‌هرحال برای یک وکیل زن با درآمد بالا هیچ ضرورتی ندارد که به خاطر پرونده موکلش، تن به رابطه با قاضی بدهد (که عموما ظاهر جذابی هم برای زنان ندارند). حتی شاید بتوان ادعا کرد یک قاضی به‌واسطه قدرتی که دارد، بتواند با تهدید دخالت در اعتبار وکالت وی، فشار بر یک وکیل زن وارد کند تا با او رابطه داشته باشد، اما اینکه یک وکیل زن با درآمد بالا در پرونده‌ای که به شخص خودش مربوط نمی‌شود، برای قاضی طنازی و دلربایی کند، با منطق جور در نمی‌آید و بیشتر شبیه توجیهی است برای قاضیان خطاکار تا گناه خود را به گردن دیگری بیندازند. هرچند برخورد با برخی از آنان در چند ماه گذشته از سوی قوه قضاییه، مایه امیدواری شده است.

دیگر یادداشت‌های مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.