امیر هاشمی مقدم

در یادداشت دیروز اشاره کردم که جمهوری آذربایجان چگونه دارد با مصادره نام‌ها، میراث فرهنگی، مفاخر و ورزشکاران ایرانی، برای خود هویت می‌سازد؛ و البته نوشتم که باکو در این راه تنها نیست. شاهد از راه رسید و امارات به تازگی در تبلیغی در راستای مصادره و ثبت بادگیرهای ایرانی به نام خودش، از رونالدو دعوت کرده و کلیپ تبلیغاتی‌ای را ساخته است. درباره این چالش چند نکته می‌نویسم:

1- در یادداشتی به نام «گنده‌لات‌ها را بی‌خیال، بچه سوسول‌ها را بچسبید» نوشته بودم که ایران آنچنان مشغول درگیری با قدرت‌های بزرگی همچون امریکا شده که چشمش را بر زیان‌هایی که از کشورهای کوچک همسایه (که بسیاری‌شان روزگاری بخشی از ایران بوده‌اند) بسته است. توهین‌های جمهوری آذربایجان به ایران و گردشگران ایرانی؛ سختگیری‌های ترکمنستان بر رانندگان ترانزیت و ماهیگیران ترکمن ایرانی در دریای خزر (که بسیاری‌شان در زندان‌های ترکمنستان جان می‌دهند)؛ دستگیری، بازداشت و شکنجه ورزشکار مدال‌آور ایرانی به دست حکومت خودمختار کردستان عراق؛ موضع‌گیری‌های بحرین، کویت و امارات علیه ایران و...، در حالیکه تقریبا هر کدام از این کشورها یا حکومت‌های‌شان دارند بخشی از میراث فرهنگی یا طبیعی ما را غارت می‌کنند، نیازمند توجه و آسیب‌شناسی جدی است. حتی همان امریکا و دیگر کشورهای دشمن ایران هم بخشی از فشارهای‌شان به ایران را از راه همین کشورهای کوچک همسایه وارد می‌کنند.

2- بادگیر یک سازه معماری و هنر ایرانی در مناطق کویری است که در بسیاری از شهرها و روستاهای کویری، به‌ویژه یزد و کاشان به فراوانی یافت می‌شود. برخی از جنوبی‌های ایران که حدود یکصد سال پیش (یعنی زمانی که هنوز کشوری به نام امارات وجود نداشت)، به سرزمین‌های جنوبی خلیج فارس مهاجرت کرده و هنر ساخت این سازه‌ها را با خود به امارات، کویت، عمان و... بردند و اکنون این کشورها به دنبال ثبت بادگیر به‌نام خودشان هستند. در حالی‌که در ایران در زمینه ثبت میراث فرهنگی، دو شیوه خیلی به چشم می خورد:

الف) در پرونده‌های ثبت ملی، دست سوداگران در تخریب میراث تاریخی و فرهنگی‌مان باز است. بسیاری از بناهایی که ثبت ملی شده، در پی بی‌تفاوتی، کم‌کاری یا حتی همکاری سازمان میراث، از ثبت خارج شده و تخریب می‌شود (یکی از واپسین نمونه‌هایش تخریب خانه تاریخی «حسام لشکر» در تهران که در اینجا درباره‌اش نوشتم). آنهایی که همچنان ثبت هستند نیز اوضاع خوبی ندارند.

ب) در پرونده‌های ثبت جهانی، سازمان میراث فرهنگی ما در بسیاری از موارد به‌صورت واکنشی و تدافعی عمل می‌کند. یعنی وقتی کشوری دیگر تلاش کرد میراث ایران را مصادره و به‌نام خود ثبت کند، ایران اعتراض می‌کند و پیگیر می‌شود. هرچند درباره ثبت بادگیرها مطمئن نیستم که اینگونه باشد. اما امارات کلا در چنین بحث‌هایی خیلی کامیاب‌تر و بهتر از ما کار می‌کند.

3- امارات سالانه نزدیک به 20 میلیون گردشگر به خود جذب می‌کند. تنها شهر دوبی در این کشور سالانه بیش از 15 میلیون گردشگر دارد که آنرا در کنار پاریس، جزو 10 شهر نخست دنیا در گردشگرپذیری جای داده است. واقعیت اینست که کارکرد گردشگری خیلی فراتر از درآمد اقتصادی آنست. گردشگران می‌توانند مُبَلّغان فرهنگ و تمدن سرزمینی باشند که از آن دیدن کرده‌اند. با این حساب، مقایسه و هم‌سنجی میان شمار گردشگران یزد و کاشان با گردشگران دوبی نشان می‌دهد که کدام‌یک در معرفی بادگیر به‌نام خویش می‌تواند کامیاب شود. شخصا اگرچه از فعالیت‌های ضد ایرانی امارات ناخرسندم، اما به مدیریت‌شان در بخش گردشگری حقیقتا احترام می‌گذارم.

ایران نیز باید راه ورود رونالدوها و گردشگران را به کشور باز کند تا خودشان از نزدیک ببینند چه سرمایه‌های گسترده فرهنگی، تاریخی و طبیعی در این سرزمین نهفته است. وگرنه تا وقتی میراث ما پنهان از چشم دیگران باشد، هر کسی می‌تواند بخشی از آنرا تاراج و به نام خود ثبت کند. این را سالها پیش در گفتگو با خبرگزاری ایسنا توضیح داده‌ام.

اما گردشگری، زبان ویژه خودش را دارد. تنش‌زدایی در منطقه و جهان، دعوت از شرکتهای بزرگ و بین‌المللی گردشگری (همچون هتل‌های زنجیره‌ای) برای حضور در کشور و توسعه زیرساخت‌های گردشگری، استفاده از مدیران با تجربه غیرایرانی در سازمان‌ها و نهادها (چیزی که به نظر می‌آید خط قرمز برخی مسئولین ماست و حسن ازغندی هم علیه چنین کاری مواضع تندی دارد)، برچیدن محدودیت برای باز بودن رستوران‌ها، مراکز خرید و تفریحی در شب، محدود کردن گروه‌های خودسر که گاه با گردشگران خارجی برخورد می‌کنند و...، برخی از راهکارهایی است که تا در پیش گرفته نشود، سخن گفتن از توسعه گردشگری برابر است با آب در هاون کوبیدن، و نه رونالدوها به ایران می‌آیند و نه هم‌میهنان گردشگرشان.

دیگر یادداشت‌های مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.