امیر هاشمی مقدم: خبرگزاری مهر

امروز بزرگداشت خیام است. گزارشی که چندین ماه پیش درباره شخصی تهیه کرده بودم که بخشی از فعالیت‌هایش در راستای شناساندن بیشتر خیام به ایرانیان مربوط بود، به‌طور اتفاقی امروز منتشر شد.

یونس غلامی را سه سال پیش در شهر قونیه دیدم که 1800 کیلومتر پیاده از تبریز تا قونیه را، آن هم در سرمای استخوان‌سوز آناتولی آمده بود. سال پیش که قونیه بودم، درباره‌اش در کانال تلگرامی‌ام (در اینجا) یادداشتی نوشتم (هرچند به اشتباه، 1400 کیلومتر نوشته بودم). زمستان که به ایران رفتم، سری به روستای لشکنار در مازندران زده و با او گفتگوی 100 دقیقه‌ای داشتم و تازه متوجه شدم فعالیت‌هایش خیلی جدی‌تر از همان یک راهپیمایی است. گزارش کاملش در خبرگزاری مهر (اینجا) منتشر شد که چون طولانی است، چکیده‌اش را در اینجا می‌آورم.

کاردانی کتابداری دارد. از سال 86 در روستای‌شان با همکاری دوستانش انجمن فرهنگی شباهنگ را راه‌اندازی کرد که در آن به جلسات کتابخوانی، کوهپیمایی‌های دسته‌جمعی، مسافرت‌های فرهنگی برون استانی و... می‌پردازند.

گمان می‌کردند هنوز میراث طبیعی و معنوی ایران، آنگونه که باید، معرفی نشده است. بنابراین به دنبال راهی برای معرفی بیشتر بودند. یکی از این راه‌ها، پیاده‌روی بود تا با این کار، نگاه مردم و رسانه‌ها را به هدف پیاده‌روی‌شان (توجه بیشتر به میراث طبیعی و معنوی ایران) بکشانند. عمده پیاده‌روی‌های‌شان اینهاست:

1- در سال 1388 که به بهانه معدن، کوهپایه‌های دماوند مورد تعرض دولت قرار گرفت، با شعار «دفاع از محیط زیست» با همراهی یکی از دوستانش در شش روز از پایین‌ترین نقطه ایران (ساحل دریای مازندران) به بلندترین نقطه ایران (قله دماوند) رفتند (130 کیلومتر). جالب اینکه این نخستین تجربه صعودشان به دماوند بود.

2- در سال 1391 و همزمان با جشن مهرگان (دهم مهرماه) از تخت فریدون (در ارتفاع 4200 متری جبهه شمال شرقی دماوند، جایی که می‌گویند در چنین روزی فریدون ضحاک را در به بند کشید و در غاری زندانی کرد) پیاده به سوی پاسارگاد (آرامگاه کوروش بزرگ) به راه افتادند. اگرچه ابتدا دو نفر بودند، اما از اصفهان به بعد را به تنهایی پیمود و بالاخره در روز هفتم آبان (که روز کوروش بزرگ نامیده می‌شود) به پاسارگاد رسید (هزار کیلومتر).

3- در سال 1392 از یوش (زادگاه نیما که نامش با شعر نوی فارسی گره خورده) به توس (که نامش با زنده نگه داشتن زبان فارسی گره خورده) را همراه با خواهرش و بانوی دیگری از همان انجمن فرهنگی روستای‌شان، در 30 روز پیمودند (900 کیلومتر).

4- در سال 1393 به همراه دوستش و همسر دوستش (که هر دو عضو انجمن فرهنگی روستا هستند) در چهار روز، از توس به نیشابور رفتند تا 28 اردیبهشت (که دقیقا امروز است و بزرگداشت خیام) را در کنار آرامگاه او باشند (بیش از 120 کیلومتر از راه کوهستان).

5- سال 1395 به تنهایی از مقبره‌الشعرای تبریز و پیاده، ابتدا به خوی و زیارت آرامگاه شمس رفت و سپس بی‌آنکه ترکی یا انگلیسی بداند، راه ترکیه و آرامگاه مولانا در قونیه را در پیش گرفت تا پس از 49 روز پیاده‌روی، بالاخره به آنجا رسید (1800 کیلومتر).

اهل گلایه نیست و می‌گوید کارهایی که تصمیم خودمان است را هم خودمان باید انجام دهیم و انتظار کمک مادی و... از نهادهای دولتی نداریم. اما نهادهای مرتبط با فرهنگ یا سفارت ایران در ترکیه حتی حاضر نشدند کمک معنوی هم به آنها بکنند (مثلا راهنمایی یا اطلاع‌رسانی در رسانه‌ها برای جلب توجه بیشتر مردم در راستای توجه بیشتر به میراث طبیعی و فرهنگی ایران).

البته فعالیتهای انجمن شباهنگ فراتر از اینهاست. هر سال نوروز با یک مینی‌بوس بنز قدیمی که اجاره می‌کنند، به یک منطقه از ایران می‌روند تا در حد خودشان یاری‌رسان مردمان و فرهنگ این مرز و بوم باشند. نمونه‌اش هم نوروز 97 که به منطقه محروم جازموریان استان کرمان رفتند و کودکان روستایی‌ای را دیدند که در کَپَر درس می‌خوانند. آرام و قرارشان از دست رفت و همین که به مازندران برگشتند، به هر کسی که می‌شناختند، رو انداختند تا پول جمع کرده (بخشی کمک‌های دوستان و بخشی هم قرض) و در کمتر از چهار ماه، برای آن کودکان یک مدرسه دو کلاسه (به همراه یک دفتر برای معلمان و یک سرویس بهداشتی) ساخته و تحویل دادند؛ همچنانکه برای همه دانش‌آموزان آن مدرسه هم کیف و کفش و لباس نو خریدند. هرچند هنوز بدهی‌های آن کار خیر روی دوش‌شان سنگینی می‌کند.

اینها الگوهایی هستند که ثابت می‌کنند میهن‌دوستی، انسان‌دوستی، فعالیت فرهنگی و... را می‌توان بدون لقب دکتر و مهندس داشتن، حتی در روستایی کوچک و با جیب خالی هم عملی کرد.

دیگر یادداشت‌های رسانه‌ای مرا می‌توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.

گزارش کامل این سفر را هم می‌توانید در خبرگزاری مهر (اینجا) بخوانید.