رویای کار و سرمایهگذاری در ترکیه
امیر هاشمی مقدم
سه روز است به استانبول آمدهام برای گردآوری دادههای پایاننامهام. با گردشگران ایرانیای که مایل باشند، درباره تجربیات سفرشان به ترکیه گفتگو میکنم. البته این بار کمتر از سالهای پیش حاضر به گفتگو میشوند. یک دلیل عمدهاش نگرانی و ترسشان است. برخی به نام اقامت و سرمایهگذاری در ترکیه سر گفتگو با گردشگران ایرانی باز کرده و دست آخر سرکیسهشان میکنند. این پدیده باعث شده خیلی از گردشگران از هرگونه ارتباط برقرار کردن با کسانی که نمیشناسند، خودداری کنند.
دیشب و پریشب با دو جوان ایرانی گفتگو کردم که گردشگر نبودند، بلکه برای کار و سرمایهگذاری به ترکیه آمده بودند؛ اما هر دو نفرشان فریب خورده و پول و گوشیشان را از دست داده بودند. جوانِ دو شب پیش، میگفت در یکی از سایتهای خرید و فروش در ایران، آگهی سرمایهگذاری در ترکیه دیده و وقتی با آنها تماس گرفته، او را متقاعد کردند که فرصت خوبی برای سرمایهگذاری در ترکیه دارد. میگفت خودش بازاری اصفهان است و خیلی در این زمینه تجربه داشته. اما هنوز نفهمیده چگونه سرش کلاه گذاشتهاند. بدتر اینکه وقتی دیده بودند بیش از این پول نمیدهد، گوشیاش را هم دزدیده بودند؛ آن هم در خانه خودشان که او را مثلا مهمان کرده بودند.
نفر دوم را دیشب دیدم. از گرگان آمده بود برای کار. اما همان ایرانیای که برای کار دعوتش کرد و در خانه خودش میزبانش بود، پولهایش را گرفته و بعد هم گوشیاش را شکسته بود. دست آخر معلوم شده که آنجا مواد هم خرید و فروش میکنند و بنابراین قید پولش را زده و از آن خانه گریخت. از من خواهش کرد با تلگرامم به خانمش پیام بدهد که برایش از صرافی پول بفرستد تا بتواند بلیط بازگشت بگیرد. کارشناسی کشاورزی داشت. پیشنهاد دادم در ایران یک کار مرتبط با کشاورزی (برای نمونه یک گلخانه کوچک) برای خودش دست و پا کند. وقتی داستانش را گفت، افسوس خوردم. یک کارخانه نسبتا بزرگ تولید سم کشاورزی راهاندازی کرده و یک وام سنگین هم از بانک گرفته بود. اما چون وزارت کشاورزی در مرحله آخر اجازه وارد کردن ماشینآلات را نداده بود (به روایت خودش)، نتوانست قسطها را پرداخت کرده و بانک هم کارخانهاش را گذاشته بود برای مزایده. توی اینترنت آگهی ثبت کارخانهاش را نشانم داد و آنگاه برای اینکه مطمئن شوم خودش است، نام و کد ملی ثبتشده در روزنامه با نام و کد ملی در گذرنامهاش را نشانم داد که یکی بود. با این همه الان آمده بود ترکیه و حاضر بود هر کاری انجام بدهد.
نه اینکه تنها ایرانیان در ترکیه سر یکدیگر کلاه میگذارند؛ بلکه ترکیهایها هم سر ایرانیان کلاه میگذارند (و این پدیده ویژه ترکیهایها هم نیست. همه جور آدمی همه جا گیر میآید. همانگونه که ایرانیان خوب ساکن ترکیه و ترکیهایهای مهربان با ایرانیان هم کم نیستند). دقیقا دو ماه پیش یکی از آذری/ترکهای ایرانی که برادر و پسرش ساکن آنکارا هستند و خودش هم زیاد رفت و آمد دارد به این شهر، در یک شرکت تولیدی در آنکارا دو میلیون لیره (تقریبا پنج میلیارد تومان) سرمایهگذاری کرد و همه کارهای قانونیاش هم پیش رفت. تا اینکه فهمید کل شرکت و داراییهایش در رهن بانک بوده و به دلیل بدهی، بانک هم آنها را برای مزایده گذاشته است. صاحب شرکت هم آنچنان بدهکار است که بدهی این دوست ایرانی ما اصلا دیده نمیشود.
از اینگونه موارد این چند سال زیاد دیدهام در ترکیه که ایرانیانی که از شرایط ترکیه (و احتمالا دیگر کشورها) رویا ساختهاند، پس از چندی میبینند که سرابی بیش نبوده و دست آخر همان هم کابوس میشود. البته حتما افراد زیادی هم در این میان موفق و کامیاب شدهاند؛ اما خیلیها هم زندگیشان را کم و بیش باختهاند.
ایکاش شرایط ایران به گونهای بود که هممیهنان ناچار به جستجوی کار یا بردن سرمایههایشان به کشورهای دیگر نبودند. ایکاش مسئولین هم هنگامی که مدام از «ایستادگی ملت غیور ایران در برابر استکبار» سخن میگویند، میدیدند که این ملت غیور چگونه شب تا صبح پشت درب سفارتخانه کشورهای استکباری میایستد تا آیندهاش را شاید در آنجا جستجو کند. آیندهای که مسئولین میتوانستند به جای مدیریت جهانی، در گستره همین ایران و با همین سرمایههای مادی و معنوی و برای همین ایرانیانی که هر روز آواره گوشهای میشوند، پیاده کنند.
⭕️ پینوشت و یک درخواست: از کسانی که احتمالا برای نوروز به استانبول میآیند و مایل به گفتگو هستند، درخواست دارم به من پیام بدهند تا هر جایی که برایشان مقدور بود، نزدشان رفته و به من در زمینه پایاننامهام یاری برسانند. و البته مشخصات فردیشان را نه نیاز دارم که بپرسم و نه در پایاننامه به کار خواهد رفت. همچنین اگر دوستانی دارید که به استانبول آمدهاند، این پیام را برایشان بفرستید.
همه نوشتههای مرا میتوانید در کانال تلگرامی مقدمه به آدرس زیر:
https://t.me/moghaddames
و یا وبلاگ مقدمه به آدرس زیر بخوانید:
www.moghaddames.blogfa.com