انسان‌شناسی و فرهنگ: امیر هاشمی مقدم
انسان‌شناسي گردشگری، شاخه‌ای نو و کاربردی که به تازگي در جهان دانش مورد توجه قرار گرفته و در حال رشد است، هنوز از خلأهای بسیار جدی‌ای رنج مي‌برد. درباره اين خلأ، حرف و حديث بسيار است؛ اما براي آشنايي با وضعيت اين حوزه، در اينجا اشاره‌اي کوتاه داريم به وضعيت انسان‌شناسي گردشگري در ايران. براي این کار، وضعیت این شاخه در ایران را در چند بخش، آن هم صرفاً در محدوده دانشگاهي‌اش مورد توجه قرار مي‌دهيم: دروس دانشگاهي و سرفصل آنها؛ مدرسان و استاداني که اين دروس را تدريس مي‌کنند؛ و نهايتاً منابع و کتابهايي که در اين حوزه نوشته مي‌شود.

الف- سرفصل و دروس انسان‌شناسي گردشگری در ايران
شايد نخستين اقدام جدي در زمينه ميان‌رشته‌اي کردن گردشگری با انسان‌شناسي در ايران، تدوين سرفصل دروس اين رشته بود. در اين سرفصل که در سال 1375 و توسط شوراي عالي برنامه‌ريزي وزارت علوم تدوين شد، دروسي همچون مباني مردم‌شناسي جهانگردي (دو واحد)، شناخت روحيات ملل (دو واحد) و فرهنگ عامه (سه واحد) گنجانده شده است. همچنين درس مردم‌شناسي ايران (دو واحد) نيز به‌صورت اختياري در نظر گرفته شده که در برخي از دانشگاه‌ها ارائه مي‌شود و در برخي ديگر، نه. مهمترين ايراد و انتقادي که بر اين دروس در سرفصل يادشده مي‌توان وارد کرد، پيش‌نيازها و پس‌نيازهاي آنهاست. درس مباني مردم‌شناسي جهانگردي، پيش‌نياز درس مباني جامعه‌شناسي جهانگردي شده است؛ در حالي‌که اين دو رشته (انسان‌شناسي و جامعه‌شناسی) اگرچه به يکديگر مرتبط و پيوند خورده‌اند، اما مباحث‌شان هرگز به گونه‌اي نيست که يکي پيش‌نياز ديگري باشد. ضمن آنکه در سرفصل دروس رشته‌هاي علوم اجتماعي (همچون مردم‌شناسي)، اين دو درس پيش‌نياز و پس‌نياز يکديگر نيستند.
از سوي ديگر درس مباني مردم‌شناسي جهانگردي بايد پيش‌نياز دروس شناخت روحيات ملل و فرهنگ عامه باشد؛ اما چنين نيست و کسي که اين درس را نگذرانده، به راحتي مي‌تواند دروس شناخت روحيات ملل و فرهنگ عامه را انتخاب کند؛ در حالي‌که درسي همچون شناخت روحيات ملل که مباحث بين فرهنگي و شخصيت ملي و روحيات فرهنگي را مورد توجه قرار مي‌دهد، نيازمند آگاهي پيشين درباره مقدمات و مباني فرهنگ‌شناسي است که در درس مباني مردم‌شناسي گردشگري به آنها توجه مي‌شود.
همچنين فرهنگ عامه و فولکلور، رشته‌اي است که عمدتاً آنرا زيرشاخه‌اي از دانش انسان‌شناسي مي‌دانند (روح‌الاميني، محمود (1377)، مباني انسان‌شناسي: گرد شهر با چراغ، تهران: عطار. چاپ هشتم. ص: 274). چه اينکه به بررسي و شناسايي بخشهاي عاميانه و عمدتاً غيرمکتوب فرهنگ مي‌پردازد. بنابراين کسي که در اين حوزه مطالعه مي‌کند، بايد شناخت کافي درباره مفهوم فرهنگ و متعلقات آن داشته باشد.
ايراد بعدي در اين زمينه، به پيش‌نياز بودن درس فرهنگ عامه بر درس مطالعات تطبيقي سياستهاي جهانگردي مربوط است. اين دو درس همانگونه که از نام‌شان پيداست، هيچگونه ارتباطي با يکديگر ندارند و بنابراين هيچ لزومي بر پيش‌نياز و پس‌نياز بودن‌شان نيست.

ب- منابع انسان‌شناسي گردشگری در ايران

توضیح: قصد نگارنده در اينجا نقد کتابهاي نوشته‌شده در اين حوزه نيست، چرا که نقد اين کتابها بحث مفصل و جداگانه‌اي است؛ بلکه نشان دادن فضاي حاکم بر «جريان مسري» نگارش کتاب در حوزه گردشگري و به‌ويژه انسان‌شناسي گردشگري در ايران است.
نکته بعدي، به وضعيت منابع مربوط به انسان‌شناسي در حوزه گردشگري مربوط است. منابع در اين حوزه هنوز بسيار اندک بوده و آنها که در دسترس است، عمدتاً داراي ايرادات فراوان و در برخي موارد، غيرعلمي است. براي نمونه اشاره‌اي کوتاه مي‌کنيم به برخي منابع در زمينه انسان‌شناسي گردشگري، شناخت روحيات ملل و فرهنگ عامه.
تاکنون دو کتاب در زمينه انسان‌شناسي گردشگري منتشر شده است: يکي ترجمه و ديگري تأليف. در اثر تأليفي با عنوان «مردم‌شناسي جهانگردي» (نيازي، محسن، عباس صالحي و محسن کرماني (1389)، مردم‌شناسي جهانگردي، تهران: سخنوران)، داده‌هاي خوبي در زمينه انسان‌شناسي و همينطور گردشگري ارائه شده، اما ايراد اصلي به عدم برقراري ارتباط بين اين دو دانش مربوط است که نقص مهمي است. اما کتاب ترجمه‌شده با عنوان «درآمدي بر مردم‌شناسي گردشگری» (برنز، پيتر. م (1386)، درآمدي بر مردم‌شناسي گردشگري، ترجمه هاجر هوشمندي، نشر افکار)، توسط شخصي ترجمه شده که به نظر مي‌آيد نه هيچ آشنايي‌اي با علوم اجتماعي و به‌ويژه انسان‌شناسي داشته، و نه با دانش گردشگري. اين نکته را از ترجمه نام بزرگان، اصطلاحات و مفاهيم يا کتابهاي شاخص اين دو رشته مي‌توان فهميد. بي‌ترديد نيازي به توضيح درباره اين مطلب نيست که چنانچه مترجم با حوزه کتابي که ترجمه مي‌کند آشنايي کافي و در واقع تسلط نداشته باشد، توانايي لازم جهت انتقال مفاهيم را ندارد. از سوي ديگر، زيرنويس‌ها در برخي موارد هيچ ارتباطي با مفهوم مورد نظر ندارد. ضمن آنکه اصل کتاب (با اين فرض که مترجم رسم امانت‌داري را در ترجمه رعايت کرده است) داراي ايرادات بنيادي است؛ متن اصلي هر فصل، با اهدافي که در ابتدا و نکات و پرسش‌هايي که در انتهاي آن فصل آمده، تطابق چنداني ندارد. کيفيت چاپ و انتشار اين کتاب نيز بسيار پايين است؛ به گونه‌اي که نوشته‌هاي بيشتر جدول‌ها و نمودارهاي کتاب، به هم ريخته است و حروف فارسي آن همچون حروف انگليسي، از چپ به راست نوشته شده و خواندن را غيرممکن مي‌سازد. نکته عجيب اين است که در تجديد چاپ سال 1390 اين کتاب، هيچکدام از اين به هم‌ريختگي‌ها ويرايش نشد.
اما در حوزه‌هاي مرتبط با انسان‌شناسي گردشگري (همچون شناخت روحيات ملل و فرهنگ عامه) اخيراً کتابهايي در حال «ساخته شدن» (و نه نوشته شدن) است که در علمي بودن آنها بايد ترديد جدي کرد. براي نمونه کتابي با عنوان «شناخت روحيات ملل» (کاظمي، زهرا و محمد زاهدي (1388)، شناخت روحيات ملل، اصفهان: چهارباغ) منتشر شده که بخش‌هاي عمده‌اي از آن از کتب، مقالات و سايتهاي علمي کپي شده است. بسياري از بخشهاي آن به هيچ‌وجه ارجاع و منبع ندارد (مثلاً تا صفحه 56 اين کتاب، حتي يک منبع هم ديده نمي‌شود. در ساير موارد هم عمدتاً يا اشتباه ارجاع‌نويسي شده و يا ارجاعاتي كه در متن اصلي بوده، در اينجا هم كپي شده، ولي در منابع پاياني نيامده است)؛ بخشهايي از آن، آنچنان تخصصي است که به هيچ‌وجه مناسب يک دانشجو يا حتي يک متخصص انسان‌شناس گردشگري نيست (براي نمونه، فصل نخست که مربوط به ژنتيک انساني است) و برخي ديگر كه از نشريات ژورناليستي كپي شده (همچون فصل چهارم: نياز و انگيزه سفر) اطلاعاتش بر اساس مصاحبه‌هاي ژورناليستي و غيرعلمي است. مطالب غيرعلمي (مانند تاريخ 5.000 ساله مطالعه ارتباطات انساني (ص: 59)) و اثبات‌نشده (همچون تأثير آب و هواي گرم بر افزايش اعمال به شدت خصمانه (ص: 25)) در اين کتاب به وفور يافت مي‌شود و ايرادات بسيار ديگري که از حوصله اين مقدمه خارج است.
در حوزه فرهنگ عامه، به تازگي کتابي با همين نام (تميم‌داري، احمد (1390)، فرهنگ عامه، تهران: مهکامه) نوشته شده که مباحث مفيدي در آن ارائه شده است. تخصص نويسنده فرهنگ عامه است و از عهده آن به خوبي برآمده است؛ با اين وجود ارتباط بين فرهنگ عامه و گردشگري در اين کتاب ناگفته مانده است. با توجه به اينکه ناشر اين کتاب، تلاش خوبي را براي گسترش ادبيات گردشگري در کشور آغاز کرده است، انتظار مي‌رود در چاپهاي بعدي به اين نکته نيز توجه شود.

تنها اثري که در آن به ارتباط بين گردشگري با فرهنگ عامه پرداخته شده است، مقاله‌اي است (کروبي، مهدي (1384)، «بررسي نقش فولکلور (فرهنگ عامه) در توسعه گردشگري ايران»، فصلنامه مطالعات جهانگردي، ش 10، پاييز. صص: 53-79) که نويسنده آن به اشتباه، فرهنگ عامه مورد توجه گردشگري (که معادل فولکلور است) را با فرهنگ عامه مورد توجه صنعت فرهنگ (که برابر با پاپ کالچر است) اشتباه گرفته و بنابراين بنيان مقاله به کلي بر هوا است.
معضل ورود افراد غيرمتخصص به حوزه گردشگري، با توجيه ميان‌رشتهاي بودن آن که در ادامه بيشتر به آن خواهيم پرداخت، از اصلي‌ترين آسيب‌ها در حوزه نشر کتاب اين دانش در ايران است. به گونه‌اي که اکنون چند نويسنده در حوزه گردشگري مي‌توان شناخت که در همه زمينه‌هاي آن اقدام به نوشتن و انتشار کتاب مي‌کنند. به راستي چگونه يک فرد مي‌تواند در چند زمينه تخصصي همچون: شناخت روحيات ملل، آشنايي با فن راهنمايي، امور مسافرت و صدور بليط، آشنايي با سازمانهاي دولتي، تاريخ فرهنگ ايران، شناخت صنايع دستي ايران، هنر و معماري ايران، فرهنگ عامه و... متخصص باشد؟ البته چنانچه کسي دانش و توانايي قلم‌فرسايي در چندين حوزه را داشته باشد، نه تنها ايرادي بر وي وارد نيست، بلکه جاي تحسين هم دارد. روي سخن اين نوشتار با کساني است که بر اساس محتويات کتابهايشان مشخص مي‌شود که نه دانش و بالتبع نه توانايي نوشتن در چندين حوزه مختلف را دارند.

ج- تدريس انسان‌شناسي گردشگری
گردشگري را دانش ميان‌رشته‌اي مي‌دانند؛ همانطور که انسان‌شناسي را اينگونه معرفي مي‌کنند. اما آنگونه که اشاره شد، متأسفانه به نظر مي‌آيد يکي از مهمترين آسيبهايي که دانش گردشگري را در ايران تهديد مي‌کند، فهم نادرست از بين رشته‌اي بودن آن است. با رشد بسيار سريع مؤسسات آموزش عالي، بدون پشتوانه علمي و اجرايي لازم، بيشترين آسيبها در اين زمينه وارد مي‌شود. با توجه به اينکه چند سالي است رشته مديريت جهانگردي پرطرفدار شده، بيشتر مؤسسات آموزش عالي اقدام به پذيرش دانشجو در اين رشته مي‌کنند. آنگاه دروس مختلف اين رشته را به مدرساني مي‌دهند که هيچ آشنايي‌اي با آن درس را ندارند. رايانامه‌ام پر است از ايميل افراد آشنا يا ناآشنايي که براي تدريس در رشته مديريت جهانگردي، راهنمايي مي‌خواهند. همه اين افراد پس از مراجعه به مؤسسات آموزش عالي و دانشگاه‌هاي پيام‌نور و درخواست تدريس، دروسي به‌شان پيشنهاد مي‌شود که واقعاً نياز به متخصص دارد؛ اما نه مؤسسه و دانشگاه مورد نظر به اين نکته اهميتي مي‌دهد و نه فرد متقاضي حاضر است اين موقعيت را از دست بدهد. همين است که شخصي با کارشناسي ارشد روانشناسي، فرهنگ عامه را درس مي‌دهد و شخص ديگري با مدرک ادبيات، مردم‌شناسي جهانگردي را. تقريباً همه اين افراد تا پيش از پذيرش تدريس، هيچ آشنايي‌اي با درسي که قرار است تدريس کنند نداشته و براي نخستين بار به جستجوي يک کتاب ساده و مناسب مي‌گردند تا هر بار بخشي از آن را حفظ کرده و سر کلاس به دانشجويان ارائه دهند. در بهترين حالت که برخي از اين افراد به سراغ متخصصين مي‌روند تا براي تدريس‌شان راهنمايي بخواهند، اولين و تنها درخواست‌شان، معرفي يک کتاب ساده درباره مردم‌شناسي يا ديگر دروس است که خودشان آنرا بخوانند و بفهمند. البته مشکل آشنا نبودن مدرس با موضوع درس، تنها به مؤسسات غيرانتفاعي يا دانشگاه‌هاي پيام‌نور محدود نمي‌شود؛ بلکه حتي در دانشگاه‌هاي دولتي سراغ داريم مدرساني که مثلاً به جاي درس فرهنگ عامه به مفهوم فولکلوريک آن، درس فرهنگ عامه به معناي پاپ کالچر تدريس کرده و کتب کساني همچون استريناتي (استريناتي، دومينيک (1380)، مقدمه‌اي بر نظريه‌هاي فرهنگ عامه، ترجمه ثريا پاک‌نظر، تهران: گام نو) را معرفي مي‌کنند. . اين کتاب به نظريات افرادي همچون بنيانگذاران و پيروان مکتب فرانکفورت (آدورنور، مارکوزه، هورکهايمر و...) و افراد ديگري چون آلتوسر، گرامشي، بارت و... درباره صنعت فرهنگ، فرهنگ توده‌اي، پوپوليسم فرهنگي و... مي‌پردازد که کوچکترين ارتباطي با سرفصل درس فرهنگ عامه براي رشته جهانگردي ندارند. در حاليکه اگر نگاهي به سرفصل مدون اين درس بيندازند، متوجه مي‌شوند که هدف از اين درس، معرفي آداب و رسوم، پوشاک، خوراک، موسيقي و... اقوام ايراني است که بتواند به‌عنوان جاذبه‌هاي گردشگري فرهنگي برجسته شود.

به‌هرحال توجه زیاد دانشگاه‌های دولتی، پیام‌نور، خصوصی و آزاد به رشته گردشگری، باعث کشیده شدن بسیاری از افراد سودجو به این حوزه شده که در نبود منابع سودمند و نظارت کافی، این دانش را از خشت نخست، کج بنا می‌نهند. امید است قشر جوانی که به تازگی در دانشگاه‌های معتبر دنیا دارند به گونه‌ای اصولی با این دانش آشنا می‌شوند، با نوشته‌ها و نقدهای خویش، جلوی این سنت نادرست را بگیرند.

* این نوشته پیش از این در بخشی از مقدمه کتاب «انسان‌شناسی گردشگری» به کوشش امیر هاشمی مقدم آمده بود که اکنون در اینجا بازنشر می‌شود.
** دانشجوی دکترای انسان‌شناسی، پژوهشگر حوزه گردشگری