دوست اینترنتی
چند هفته پيش يک ايميل ديگر (غير از ايميل اصلی خودم) ساختم و وارد يک سايت دوستيابی اينترنتی شدم٫ پس از کلی کلنجار رفتن با خودم و پشيمانی و تصميم گيری مجدد٫ بالاخره عضو آن سايت شدم. غير از نام خانوادگی٫ بقيه مشخصاتم را به عينه وارد کردم. بعد هم مشخصات خانمهايی که عضو اين سايت شده بودند را خواندم و برای ۶ نفرشان (که مناسب ديدم) ايميل فرستادم و پيشنهاد دوستی دادم. ۴ نفرشان جواب دادند و از من درباره خودم توضيح خواستند. اما وقتی نوشتم می خواهم رابطه مان فقط محدود به اينترنت باشد٫۲ نفرشان از گود بيرون رفتند و فقط ۲ نفرشان ماندند. بعد از مدتی٫ يکی از آنها اصرار داشت که عکسم را برايش بفرستم و ديگری شماره موبايلش را داد تا با او تماس بگيرم. اما چون اولين تجربه دوستی ام با جنس مخالف بود٫ دچار دلهره شدم و از اين کار سرباز زدم. چند روز بعد٫ نزد يکی از دوستانم که دانشجوی فوق ليسانس جامعه شناسی دانشگاه تهران و آدمی مذهبی٫ اما روشنفکر است رفتم و بعد از کلی رودربايستی و سرخ و زرد شدن٫ ماجرای يافتن ۲ دوست اينترنتی و اينکه آنها به اين حد از دوستی (يعنی فقط محدود بودن به اينترنت ) قانع نيستند را برايش بازگو کردم. خدا حفظش کند؛ مثل بقيه موارد که سر دو راهی ها کمکم می کرد٫ اين بار هم به ياريم شتافت. داشتن دوست جنس مخالف را (حداقل به خاطر داشتن تجربه اين کار) يک امر طبيعی و حتی تا حدودی ضروری می دانست و اتفاقا او هم نظرش اين بود که بايد روابط را از اينترنت فراتر برد. می گفت: «آن نوع نياز روانی که به داشتن دوست جنس مخالف احساس می شود٫ در اينترنت برطرف نمی شود و آن بخش عواطف همچنان ناکام می ماند. بگذار مزه صحبت کردن رو در رو با يک دختر را بچشی؛ احساساتی که با دست٫ با چشم٫ با نگاه و با حرکات بدن منتقل می کنی٫ چگونه می توانی وارد ايميل کنی؟ (آخر روابط ما از نوع ايميل و نه چت زدن است) اصلا از کجا می دانی که آنها پسر نيستند که مُخت را گذاشته اند در فرقان؟ از کجا معلوم که جوان باشند؟ از کجا معلوم اين اطلاعاتی را که درباره خودشان به تو گفته اند٫ حقيقی است؟ و ...»
ضمن تاييد حرفهايش٫ باز هم بر موضع خودم پافشاری کردم. برايش توضيح دادم که فکر می کنم افرادی عضو سايتهای دوستيابی اينترنتی می شوند که جزو يکی از اين ۶ دسته اند:
۱ـ آنهايی که به خاطر کنترل شديد خانواده يا خرده فرهنگشان٫ نمی توانند به راحتی در دنيای واقعی (منظورم دنيای خارج از اينترنت است) دوست مورد نظر خود را پيدا کنند.
۲ـ آنهايی که به خاطر داشتن پاره ای ويژگيها (مثل: چهره نه چندان جذاب٫ اندام و اعضای ناقص بدن٫ وضعيت نامناسب اقتصادی و ...) کسی حاضر به دوست شدن با آنها نيست (يا به سختی تن به اين کار می دهد).
۳ـ آنهايی که بدون عوامل بالا يا در کنار آنها٫ بنا به دلايلی نمی خواهند در عالم واقع٫ دوست جنس مخالف داشته باشند (و من با چشم پوشی از ضعف قوای عقلی ام٫ خود را از اين دسته می دانم).
۴ـ آنها که فقط يرای تفريح دست به اين کار می زنند. افرادی که از فريب دادن ديگران لذت می برند (مثل پسری که خود را دختر معرفی می کند) نيز از اين دسته اند.
۵ ـ آنهايی که در عالم واقع هم دوست جنس مخالف دارند٫ اما از داشتن دوست اينترنتی هم بدشان نمی آيد.
۶ـ آنهايی که سعی دارند دوست مورد نظرشان را ابتدا از طريق اينترنت کاملا شناسايی کنند و بعد اين رفاقت را به عالم خارج از اينترنت سرايت دهند.
(البته اين را نيز می دانم که ممکن است يک نفر همزمان در ۲ دسته جای بگيرد؛ مثلا در دسته های ۳ و ۶)
و ادامه دادم که من با آگاهی از همه اين موارد٫ وارد ميدان شده ام. اما علتش اينست که برای من٫ شخصيت واقعی دوست اينترنتی مطرح نيست٫ بلکه من خود٫ او را آنگونه که دوست دارم٫ می سازم. مثلا علاقه به دختری ذارم با فلان مشخصات ظاهری و اين لحن صدا و آن شيوه راه رفتن و اینگونه خنديدن و... . من دقيقا تمام اين ويژگيها را به دوستی که فقط در اينترنت با او ارتباط دارم تعميم می دهم و از داشتن چنين دوستی خوشنودم. حتی اگر آن دوست٫ در عالم واقع يک پيرمرد از پا افتاده باشد که نقش آن دختر را بازی ميکند.
به نظر من٫ دنيای (در بسياری موارد٫ دروغين) اينترنت٫ اين حسن را دارد که به آدم امکان ميدهد به بسياری از آرزوهايش دست يابد٫ چيزی که در عالم واقع کمتر رخ می دهد (و البته بايد مراقب بود که اين امر٫ از تلاش انسان برای رسيدن به آرزوها و اهدافش نکاهد).
هر چند بحث با آن دوست بزرگوارم به نتيجه قطعی نرسيد٫ اما بسياری نکته ها برايمان شکافته شد.