امیر هاشمی مقدم: بی بی سی

(به دلیل محدودیت ۱۶۰۰ واژه ای بی بی سی، بخش قابل توجی از آن حذف شد که در ابنجا نوشته کامل را می توانید بخوانید).

شوربختانه آخرین بخش از برنامه فیتیله پیش از آنکه متوقف شود، دربردارنده نکته نسنجیده‌ای بود که باعث رنجش آذری‌های ترک ایران گردید. هرچند به باور نگارنده و بسیاری از افراد دیگر، آنچه توهین تلقی شد در واقع نه آگاهانه و از روی نیت پیشین، بلکه نتیجه سهل‌انگاری، کوتاهی و نادیده گرفتن حساسیتهای موجود در بطن گروههای مختلف جامعه بود. این دومین باری است که آذری‌های ترک به آنچه توهین به خود تلقی می‌کنند، اعتراضات گسترده‌ای نشان می‌دهند؛ هرچند عمق و شیوه اعتراضات و البته برخورد مسئولین در بار دوم، کمتر و سنجیده‌تر از اعتراضات نخستین بار است که اگرچه نشان از پختگی بیشتر هر دو گروه دارد، اما همچنان راه درازی را در پیش‌رو نشان می‌دهد.

به هر ترتیب دست‌کم بخش قابل توجهی از آذری‌های ترک به این باور رسیده‌اند که ایران کشوری است که در آن حقوق اقوام نادیده گرفته می‌شود. حقوق اقوام اگرچه امری مسلم است، اما می‌توان آنرا در چارچوب و زمینه‌های گسترده‌تری بررسی کرد. برای نمونه در مقایسه با دیگر کشورهای همسطح یا از نظر شرایط مختلف، نزدیک. نگارنده نیز در ادامه در همین راستا قلم‌فرسایی می‌کند.

بحث درباره هویت‌های زبانی و قومی به‌ویژه در یک سده اخیر پررنگ شده و پیش از آن هرگز عمق امروزین خود را نیافته بود. چرا که برجسته شدن هویت قومی به این شکل، عموماً در برابر سیاستهای ملی‌گرایانه کشورها بود که عرض اندام کرد. ملی‌گرایی به دنبال کشورهای اروپایی در سده بیستم در خاورمیانه و کشورهای آسیایی نیز جریان یافت. ایران نیز در این میان استثنا نبود. به باور بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران (برای نمونه ن.ک: آشنا. 1388)، سیاستهای رضاشاه نه غرب‌گرایانه، بلکه عمدتاً گرته‌برداری از غرب‌گرایی آتاترک بود. اگرچه نشانه‌های آشکاری از خواست روشنفکران سالهای پایانی سده سیزدهم و سالهای آغازین سده چهاردم خورشیدی برای ترویج ملی‌گرایی در ایران در دست است، اما این اراده رضاشاه بود که توانست این خواسته‌ها را جامه عمل بپوشاند و بیشتر سیاستهایی که در این راه در پیش گرفت، پس از سفر وی به ترکیه (به‌عنوان تنها سفر خارجی رضاشاه) و آشنایی با برنامه‌های ملی‌گرایانه و توسعه‌گرای آتاترک بود. اما در حالی‌که سیاستهای ملی‌گرایانه آتاترک از سوی ترکها (چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها و از جمله ایران) بسیار ستوده می‌شود، سیاستهای ملی‌گرایانه رضاشاه که به نوعی از ترکیه و آتاترک الگو گرفته، اما در نسبتی بسیار ضعیفتر اجرایی شد، چه از سوی قوم‌گراها و چه از سوی برخی گروه‌های رسمی و غیررسمی مورد هجمه قرار می‌گیرد. سیاستهای ملی‌گرایانه آتاترک و حکومتهای بعدی ترکیه از آن جهت برای ما اهمیت دوچندان می‌یابد که بسیاری (و نه همه) هویت‌طلبان قومی آذری/ترک ایرانی دست‌کم نیم‌نگاهی به ترکیه داشته و شخص آتاترک برای‌شان محترم است. بنابراین بهتر است نگاهی تطبیقی داشته باشیم به حقوق اقوام و سیاستهای ملی‌گرایانه ایران و کشورهای همسایه، به‌ویژه ترکیه که به نوعی الگوی ملی‌گرایی ایرانی بود.

جابجایی جمعیتهای قومی:
در ترکیه فرایند جابجایی اقوام و اخراج جمعیتهای ارمنی، یونانی و... و به جای آن دعوت از ترکهای حوزه قفقاز، بالکان، بلغارستان، یونان و دیگر کشورها در پیش گرفته شده بود. همه مواردی که در زیر می‌آوریم توسط مورخان و نویسندگان ترک تأیید شده‌اند. برای نمونه اورهان پاموک، تنها نویسنده‌ی ترکِ دارنده جایزه نوبل ادبی به خوبی این فرایند تلخ و اجباری را در کتاب «استانبول، خاطرات و شهر» توصیف کرده است. «در ابتدای قرن بیستم کمتر از نصف جمعیت شهر [استانبول] مسلمان بودند و بیشتر ساکنان غیرمسلمان را اعقاب یونانی‌های بیزانسی تشکیل می‌دادند (پاموک. 1393: 237). پاموک در ادامه شرح می‌دهد که دولت چگونه دست گروههای خودسر را باز گذاشت تا همه اقلیت‌ها و یونانی‌ها را غارت کرده و ناچار به ترک این کشور کنند. اما ایران هرگز نه غیرفارس‌ها را از ایران بیرون کرد و نه از فارس‌های کشورهای همسایه‌ای چون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و... دعوت به عمل آورد.

حمایت از هم‌زبانان در کشورهای دیگر:
در حالی‌که ترکیه همیشه نسبت به ترکهای دیگر کشورها حساسیت نشان داده و از ایشان حمایتهای آشکار می‌کرد و می‌کند (اعتراضات دولت اردوغان به چین به خاطر اویغورهای این کشور و حمله جوانان ترک افراطی به گردشگرانی که به نظرشان چینی می‌آیند؛ پوشش یکسویه شبکه‌های خبری ترکیه همچون شبکه خبری دولتی ت.ر.ت درباره آنچه «توهین به ترکها از تلویزیون ملی ایران» نامیدند و تجمع –ولو- عده‌ای معدود روبروی کنسولگری کشورمان در استانبول و پرتاب فرچه توالت به سمت آن؛ حمایت ترکیه از «خویشاوندان ترکمن» در خاک سوریه، از آخرین نمونه‌های بارز آن است)، ایران بی‌توجه به فارس‌زبانهای دیگر کشورها بود. برای نمونه نه زمانی که در سال 1315 زبان ملی در افغانستان -که مهد زبان فارسی در دوره پس از اسلام بود- پشتو شد، رضاشاه واکنشی نشان داد؛ نه آن زمان که در سال 1343 نام زبان فارسی در آن کشور به «دَری» تغییر یافت تا بین فارس‌زبانهای دو سوی مرز فاصله بیفتد، محمدرضا شاه واکنشی نشان داد؛ و نه زمانی که پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای میانه، ترکیه به کشورهایی همچون ترکمنستان و آذربایجان یاری رساند تا خط ترکی را جایگزین خط سیریلیک کنند، ایران حمایتی از تاجیکستان به عمل آورد تا خط آن کشور هم به فارسی برگردد. بنابراین خط تاجیکستان علی‌رغم آنکه چند ماهی به فارسی تغییر یافت، به دلیل عدم حمایت ایران در بازنویسی کتابها به فارسی و آموزش این خط به مردم، دوباره به سیریلیک بازگشت.

آموزش، ترویج و توسعه زبان ملی:
در حالی‌که دولت ترکیه تلاش زیادی دارد برای گسترش زبان ترکی در پنج قاره دنیا، کشور ایران تلاش چندانی در این زمینه نمی‌کند و تلاشهای مختصرش هم قابل مقایسه با ترکیه نیست. برای نمونه ترکیه در یک اقدام تحسین‌برانگیز، از تقریباً همه کشورهای دنیا دانشجو می‌پذیرد که در سال نخست، همه آنها باید ترکی را در حد روان فرا بگیرند (برای نمونه آمار این دانشجویان خارجی در سال جاری بیش از 48 هزار نفر بیان شده و قرار است تا سال 2018 به یکصدهزار برسد). همچنین آموزشگاه‌های زبان ترکی (همچون بنیاد یونس اِمره که در ایران هم فعال است) و مدارس ترکی در بسیاری از کشورها فعالیت گسترده‌ای دارند. کافی است بدانیم تلاش ترکیه برای آموزش زبان ترکی در کشورهای فارس‌زبان افغانستان و تاجیکستان بسیار بیشتر از تلاش ایران برای گسترش زبان فارسی در این کشورها است. ترکیه تنها در افغانستان بیش از 20 مدرسه «افغان-ترک» و 90 مدرسه مرتبط به تیکا (آژانس توسعه و همكاري جهان ترك T.I.K.A) دارد که یکی از شروط تحصیل در آنجا، فرا گرفتن زبان ترکی است (در بیش از یکصد و بیست کشور دنیا، مدرسه‌های ترکی وجود دارد). اینها به جز مواردی همچون راه‌اندازی گروه زبان و ادبیات ترکی در دانشگاه کابل و نیز دوره‌های اموزش زبان ترکی در شهرهایی چون کابل، مزارشریف، شبرغان و... است.

تکذیب و تأیید دیگر اقوام در کشور:
از آغاز شکل‌گیری جمهوری نوین ترکیه، وجود دیگر اقوام در این سرزمین تکذیب می‌شد. تا آنجا که نگارنده به‌عنوان یک انسان‌شناس می‌داند، حتی تاریخ دانش انسان‌شناسی در ترکیه تا دهه 1980 تحت فشار جریانی بود که تلاش می‌کرد با تمرکز بر مطالعه اقوام ترک ساکن ترکیه (همچون یوروکها، ترکمنها، تخته‌چی‌ها و...)، هویت «اقوام دیگر» ساکن این کشور (همچون کردها، یونانی‌ها، لازها و...) را یا به‌طور کلی نفی کند و یا در پی اثبات این باشد که آنها هم اصالتاً ترک هستند (Özbudun ve Uysal .2015: 229). برای نمونه پس از برپایی نظام جمهوری در این کشور، مظاهر هویت کردی همچون زبان و پوشش ممنوع اعلام شد (که همینها منجر به سلسله شورشهای کردها از 1924 تا 1939 گردید) و این کشور برای سالها، کردها را «ترک کوهی» می‌خواند. به‌طور کلی سالها در این کشور چنانچه کسی خود را کرد می‌خواند، با وی برخورد می‌شد. نخستین بار در کنگره چهارم ترکیه که در سال 1969 برپا شده بود، یک حزب رسمی به نام «حزب کارگران ترکیه» هویت و موجودیت کردها را به رسمیت می‌شناسد (نقدی‌نژاد. 1387).
ازبکستان هم تاجیکهای این کشور را (به‌ویژه در شهرهایی چون سمرقند و بخارا) برای سالها ازبک می‌خواند و فشار وارد می‌کرد برای قید قومیت ازبک در شناسنامه‌های ایشان. اما ایران هرگز هویت اقوام مختلف این سرزمین را تکذیب نکرده و در ادبیات رسمی و غیررسمی به آن اشاره دارد.

فشارهای آشکار برای تغییر زبان:
در ترکیه فشارهای اجتماعی وارد می‌شد برای ترکی حرف زدن کردها، یونانی‌ها (تا پیش از اخراج) و دیگر اقوام. برای نمونه در سده بیستم در استانبول که تا حدود پنج سده پیش مرکز بیزانس بود، با «هشدارهای گاهگاهی «ترکی صحبت کنید» یونانی‌ها را می‌ترساندند» (پاموک. 1393: 234) و در شهرهای سمرقند و بخارا که در درازای تاریخ جزو پایگاه‌های اصلی زبان و ادب فارسی بوده و به زورِ روسیه از تاجیکستان جدا و به ازبکستان ملحق شدند، سخن گفتن به زبان فارسی که زبان مردمان آنجا بود، مستحق جریمه مادی می‌شد (شکوری بخارایی. 1382: 114. محمدجان شکوری بخارایی در کتاب «جُستارها» این فرایند را به خوبی به تصویر کشیده است. خود وی نیز پس از مرگ پدرش در زندان، به تاجیکستان گریخت و تا پایان زندگی در آنجا زیست)، در ایران کسی را به خاطر سخن گفتن به زبان مادری‌اش تحت فشار قرار نداده و نمی‌دهند.
در این‌باره لازم به یادآوری این نکته است که اگرچه در ایران زبانهای دیگر نفی نمی‌شود، اما تاکنون تلاش منسجمی برای حمایت از آنها نیز نشده بود و این، علیرغم اشاره اصل 15 قانون اساسی این کشور است که در آن آمده است: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است».
بنابراین انتظار درست و به‌جایی خواهد بود چنانچه هم‌صدا با اقوام (و به‌عنوان انسان‌شناسی که گوناگونی و رنگارنگی فرهنگی را ارج نهاده و از آن دفاع می‌کند) خواهان اجرای این اصل قانون اساسی‌مان باشیم. هرچند با آغاز آموزش زبان کردی در برخی شهرهای کردنشین همچون مهاباد و افتتاح رشته زبان و ادبیات کردی در دانشگاه کردستان، نشانه‌های روشنی از شکسته شدن این طلسم دیده می‌شود که امیدواریم به زودی شامل حال زبان ترکی آذری نیز بشود.

تغییر نام کشورها بر اساس نام قومی:
از همه مهمتر، آتاترک در حالی نام سرزمین تحت امرش را به ترکیه (برگرفته از نام قوم ترک) تغییر داد که روزگاری محل امپراتوری روم شرقی بود و پس از استقرار ترکان و به دست گرفتن قدرت، سرزمینهای عثمانی نامیده شده بود و همچنان جمعیت بسیار زیادی از کردها، یونانی‌ها، ارمنی‌ها و... را در دل خود داشت. همچنین سرزمینی که هزاران سال یا بخشی از ایران بزرگ فرهنگی بود و یا به نام خراسان بزرگ شناخته می‌شد، با فشار و حمایتهای بیرونی به نام یک قوم به «افغانستان» تغییر نام داد. اما ایران که بیش از دو هزار و پانصد سال در دنیا به نام «پرشیا» شناخته می‌شود که نام قوم و زبان غالب در این سرزمین بود، به دستور رضاشاه به «ایران» (که از دوره ساسانی و به‌ویژه سلجوقی کاربرد داخلی یافت) تغییر یافت تا مبادا صرفاً به نام یک قوم باشد. همین عامل باعث شده که اکنون بسیاری از مردمان دنیا بین پرشیا به‌عنوان یک تمدن کهن و قدرتمند و ایران به‌عنوان یک کشور اسلامی امروزی، رابطه‌ای نبینند و آن دو را دو سرزمین متفاوت بدانند.

تقدس قومی:
در حالی‌که در ماده 301 قانون کیفری ترکیه هرگونه توهین به روح ترک‌بودگی را جرم و مستحق مجازات می‌دانند و هر نوع انتقادی به زبان، تاریخ یا بزرگان ترک با واکنش تند دولت و مردم روبرو می‌شود، در ایران نه تنها انتقاد از زبان فارسی و فارس‌زبانان آزاد است، بلکه کتابهایی زیر نظر دولت منتشر می‌شود که از نامهای دیگر در مقابل نام تاریخی «خلیج فارس» دفاع کرده، نام قوم فارس را از «پارس کردن سگ» می‌دانند، زبان فارسی را لهجه‌ای از عربی معرفی می‌کنند یا مصدرهای زبان فارسی –و تلویحاً خود این زبان- را «بی‌پدر» می‌نامند. تا جایی که برخی مدعی‌اند سیاست فرهنگی فعلی ایران (که دین را در تقابل با تاریخ باستان می‌بیند) از هرگونه انتقاد و توهین به فرهنگ ایران باستان حمایت می‌کند. به گونه‌ای که در دوره دادستانی آیت‌الله خلخالی، تصمیم جدی به ویران کردن تخت‌جمشید و نیز آرامگاه فردوسی گرفته شد و حتی همچنان برخی از واعظان بر منبر به فردوسی دشنام می‌دهند. هر کدام از این موارد اگر در ترکیه رخ می‌داد، مصداق زیر پا گذاشتن همان ماده 301 قانون کیفری بود و با مجازات روبرو می‌شد.
همچنین در حالی‌که در ایران نمایندگان در «پیشگاه ملت ایران» سوگند یاد می‌کنند، در ترکیه باید بدون توجه به حضور تاریخی اقوام دیگر، در «پیشگاه ملت ترک» (و نه ملت ترکیه) سوگند بخورند و چنانچه نماینده‌ای (برای نمونه از کردها) در برابر ملت ترکیه سوگند بخورد، اعتبارنامه‌اش را نمی‌پذیرند (برای نمونه اخیراً که خانم لیلا زانا در «پیشگاه ملت ترکیه» سوگند یاد کرد، سوگندنامه‌اش ابطال گردید).

بیان چنین موارد تطبیقی‌ای بین ایران و ترکیه می‌تواند بسیار مفصل‌تر از موارد یادشده در بالا باشد که نیازی به اشاره به همه‌شان نیست. هدف این نبود که این سیاستها نقد و داوری شوند، بلکه می‌خواستیم نشان دهیم در ایران تساهل و تسامح قومی و زبانی بیشتر از الگوی ترکی خود است. با این وجود، همچنان بر این باوریم که حمایت از زبانها و برخی از مظاهر اقوام در ایران می‌تواند و بلکه باید بیشتر از اینها باشد. نکته دیگر اینکه اینها به معنای نادیده گرفتن پیشرفتهای ترکیه در دیگر زمینه‌ها (همچون توسعه اقتصادی، دموکراسی و سیاسی، اقتصادی، شهرسازی، گردشگری، حقوق حیوانات و محیط زیست و...) نیست و نیازی به بازگویی ندارد که در بسیاری از موارد، ترکیه دست‌کم سالها جلوتر از ایران است. حتی در سالهای اخیر دولت اردوغان تلاش دارد کمی از شدت نگاههای قوم‌گرایانه در کشور کاسته و به جای آن وزنه دینی-مذهبی را سنگین‌تر کند. از همین رو است که برای نمونه به کردها اجازه برگزاری جشن نوروز، داشتن برنامه‌های رادیو تلویزیونی 24 ساعته و... را داده است.

برای مطالعه بیشتر:
آشنا، حسام‌الدین (1388)، از سیاست تا فرهنگ: سیاستهای فرهنگی دولت در ایران 1304-1320، تهران: سروش.
پاموک، اورهان (1393)، استانبول، خاطرات و شهر، ترجمه شهلا طهماسبی، تهران: نیلوفر.
شکوری بخارایی، محمدجان (1382)، جستارها: درباره زبان، ادب و فرهنگ تاجیکستان، به کوشش مسعود میرشاهی. تهران: اساطیر.
نقدی‌نژاد، حسن (1387)، نبرد بی‌پایان: مبارزه ترکیه با کردها، گزارش راهبردی برای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.