مصدق از نگاه آبراهامیان
مصدق از نگاه آبراهامیان
پروفسور یرواند آبراهامیان که استاد ممتاز تاریخ در دانشگاه نیویورک است، بیشتر به واسطه کتاب «ایران بین دو انقلاب» خود شناخته شده است. اما اخیراً کتابی در 340 صفحه نوشته به نام «تاریخ ایران مدرن» که بسیار ساده است و خواندن آن را به همه توصیه میکنم (نشر نی. 1389. ترجمه محمدابراهیم فتاحی). این کتاب همچون کتاب پیشین وی، نکات تاریخی ظریفی از ایران معاصر بیان میکند که واقعاً لطفشان بسیار است. بخشی از این کتاب به جنبش ناسیونالیستی ایران در دوره محمدرضاشاه پرداخته که من جملات و تکههایی از آنرا به مناسبت امروز که سالروز کودتای 28 مرداد است، بازنویسی میکنم.
مصدق معتقد بود که افراد بیسواد نباید حق رأی داشته باشند، چرا که به اعتقاد وی افراد قدرتمند میتوانند بیسوادان را به سادگی فریب بدهند (212).
وی در سخنرانیاش در تیرماه 1332 جمله تأمل برانگیزی میگوید: «باید به یاد داشته باشیم که قوانین برای مردم وضع شدهاند، نه مردم برای قوانین» (218).
اخیراً هر کسی از راه میرسد، ملی کردن صنعت نفت را به یک نفر منصوب میکند. مثلاً فرزندان کاشانی، این اقدام را نتیجه فعالیتهای کاشانی میدانند. خندهدارتر اینکه اخیراً عدهای هم نواب صفوی را عامل اصلی ملی شدن نفت معرفی کردهاند. راستش این حزب توده بود که برای نخستین بار، ملی شدن صنعت نفت را خواستار شد. در گردهم آیی روز جهانی کارگر در سال 1325، سخنگوی زنان این تقاضا را مطرح کرد (ص 210). اما آن کس که این مطالبه را پیگری کرده و قدرتش را هم داشت که به پشتوانه بسیج مردمی، آنرا به کرسی بنشاند، مصدق بود. تاریخ بهترین گواه است و تحریف تاریخ هم ضعیفان قدرت طلب را نمیتواند به جایی برساند. آن روزهایی که مصدق برای ملی شدن نفت، خودش را با دربار، با بریتانیای استعمارگر و به بیان ساده با همه قدرتمندان و زورگویان در انداخته بود، این حضرات کجا بودند که اکنون مدعیاند؟
احتمالاً شما هم دروغهای بسیاری را در راستای تخریب مصدق شنیده یا خواندهاید. مثلاً او را هذیانگو، بیمار، معتاد و... معرفی میکنند. بریتانیا که از همه بیشتر از فعالیتهای مصدق آسیب دیده بود، در این راه بیشترین تلاشها را کرد. «در یادداشت دستنویسی در وزارت امور خارجه، تلویحاً آمده است که سفارت بریتانیا در تهران بهطور منظم مطالبی نیشدار و مسموم برای وابسته مطبوعاتی در واشنگتن تهیه میکرد تا از بیبیسی پخش شود. وی میافزاید واشنگتن از این سم بهصورت تمام و کامل استفاده میکرد» (221). وابسته مطبوعاتی بریتانیا در واشنگتن این شایعه را دامن زد که مصدق تا جایی که میتوانسته، تریاک کشیده است» (همان). در اسناد انگلیسیها درباره مصدق، کینه تا آنجاست که وی را «فردی متعصب، دیوانه، پریشانحال، خیرهسر، بیثبات، نامتعادل، عوامفریب، نامعقول، کودکصفت، مزاحم و کلهشق، فتنهجو، فرّار و بیثبات، به لحاظ حسی پیچیده، وحشی، حیلهگر شرقی، بیتمایل به رویارویی با واقعیت، خودکامه، بیگانهترس، روبسپیرگونه، فرانکشتاینگونه، بیتمایل به شنیدن حرفهای معقول و منطقی، دارای عقده شهید نمایی» معرفی میکنند (220). به راستی مصدق با استعمارگران چه کرد که اینگونه از او متنفر بودند؟
البته قدرتهای خارجی و دربار در راه تخریب مصدق تنها نبودند. مصدق در روزهای آخر دولتش، سر سازگاری با بسیاری از روحانیون و بهویژه کاشانی را نداشت. «فدائیان همچنین در نظر داشتند خود مصدق را نیز به دلیل سرپیچی از اجرای شریعت و به کار نگرفتن مومنین حقیق در مقامات بالای سیاسی و اداری، از میان بردارند. تعجبی ندارد که برخی بر این گمان بودند که فدائیان و کاشانی برخلاف ظاهرشان، طی سالهای آخر پیوندهای مخفیانهای با قدرتهای خارجی برقرار کردهاند» (214). اسناد بریتانیا درباره کاشانی نکات جالبی را بیان میکنند: «سفارت بریتانیا گزارش داد که او [کاشانی] دشمنی سرسختانهای با انگلیس دارد و حمایت سیاسی– مذهبی بری مصدق فراهم میکند، اما میتوان او را با حقالسکوت آرام کرد. زیرا او و پسرش اهل معاملهاند و در صورت پیشنهاد مبالغ چشمگیر، آنرا میپذیرند» (214)
بالاخره «نقشه کودتا در 28 مرداد ماه اجرا شد. در حالی که اوباش زورخانههای بازار با تشویق وعاظ مرتبط با آیتالله بهبهانی و احتمالاً آیتالله کاشانی هیاهو به راه انداخته بودند...» (223).
«تلفات درگیریها به گزارش نیویورک تایمز بیش از 300 نفر کشته بوده است. اما شاه واقعه 28 مرداد را انقلاب بدون خونریزی و قهرمانانه مردم برای حمایت از پادشاه محبوب خود نامید و آنرا ستایش کرد» (224). بنابراین باید دید منظور خانم فرح پهلوی در مستند «از تهران تا قاهره» چه بود که میگفت شاه از مصدق حمایت میکرد؟
نهایتاً آنکه آبراهامیان معتقد است «ریشه انقلاب 1357 به سال 1332 باز میگردد» (همان).
روان این بزرگمرد تاریخ ایران شاد باد!