تحلیلهای شریعتمداری گونه

 این نوشته ام که در روزنامه اسرار امروز، ۲۴ مرداد ۱۳۸۷ به عنوان سرمقاله چاپ شد، پاسخی بود به سرمقاله دیروز کیهان به قلم شریعتمداری. جالبه که این آقا اونقدر گردن کلفته که هیچ روزنامه ای حاضر نمی شد مطلبم رو چاپ کنه. حتی روزنامه هایی که قبلا باهاشون کار کرده بودم.

 

 

قصه تاریخی روباه و شتر

 

 

امیر هاشمی مقدم

)moghaddames@gmail.com)

 

آقای شریعتمداری در سرمقاله دیروز خود در روزنامه کیهان، حمله روسیه به گرجستان و دفاع این کشور از استقلال اوستای جنوبی را به گونه­ای تحلیل کرده بود که به درستی از سوی برخی خبرگزاری­های داخلی، «حمایت تلویحی شریعتمداری از حمله روسیه به گرجستان» تفسیر شده بود. تحلیل آقای شریعتمداری از علل وقوع این جنگ و عرض­اندام روسیه در برابر امریکا و متحدان اروپایی­اش، واقعیتی است انکارناپذیر. اما لحن تاییدی آقای شریعتمداری نسبت به اقدامات روسیه در این­باره، جای بحث دارد. ضمن آنکه برخی از تحلیلهای ایشان را می­توان به شرایط و روابط امروزی ما با روسیه نیز بسط و تعمیم داد.

از نگاه تحسین­آمیز شریعتمداری، حمله روسیه به گرجستان، پاسخی است درخور به یکه­تازی­های امریکا که جهان تک­قطبی امریکایی را می­پسندد. و روسیه با این اقدام خود، نشان داد که با این دیدگاه مخالف است و با بیرون آمدن از کنج انزوا، معادلات امریکایی جهان را به­ویژه در منطقه اطراف روسیه، به هم زده است. چنین اقداماتی حداقل از سوی کشوری چون ایران که در طول تاریخ دو سده اخیر خود، قربانی همین دست موارد و سیاستهای خارجی بوده، نه تنها نباید مورد تایید (ولو بصورت تلویحی) قرار بگیرد، بلکه باید به شدت محکوم گردد. بازی دادن ایران در کشمکشهای سیاسی میان روسیه، انگلیس، فرانسه و در دهه­های اخیر پیش از انقلاب اسلامی، امریکا؛ و شاخ و شانه کشیدن این قدرت­ها در دل خاک ایران برای یکدیگر که نتیجه­ای جز بدبختی و فلاکت برای ایرانیان نداشت، دقیقا امروز در خاک گرجستان تکرار می­شود. گرجستان که این روزها واسطه عرض­اندام دو ابرقدرت امریکا و روسیه شده است، در واقع قربانی خواست این کشورها برای عدم رویارویی مستقیم و پذیرش خسارات ناشی از آن شده است. روسیه و امریکا به جای آنکه ریسک کرده و مستقیما وارد درگیری با یکدیگر شوند، از زمان جنگ سرد تاکنون بارها کشورهای ضعیف دیگر را فدای نشان دادن توان خود و معیار سنجش توان دیگری کرده­اند.

بسیاری از کشورها و مناطقی که امروز روسیه داعیه حق دخالت در امور داخلی آنها را دارد، روزی بخشهایی از خاک سرزمین ایران بوده­اند که با جنگ­طلبی­ها و دسیسه­های سیاستمداران روسی، از خاک مادری­شان جدا شده­اند. و البته برنامه­های سیاسی و فرهنگی روسسیه و دیگر استعمارگران تا آنجا ادامه یافت که همین هم­میهنان دیروز، بعضا دشمنی­های فرهنگی­ای را امروزه به راه انداخته و چه هزینه­هایی صرف تبلیغات فرهنگی و سیاسی علیه زبان و خط و تاریخ کشور ما نمی­کنند. «سمرقند» و «بخارایی» که آرمان هر ادیب و فرهیخته و شاعر ایرانی در آنجا نهفته بود، توسط همین روسها از کشور فارسی­زبان تاجیکستان جدا شده و به ازبکستان (که از قضا خودش زمانی فارسی­زبان بود و امروزه حافظه تاریخی­اش را تعمدا دستکاری می­کنند تا هویت­اش را به فراموشی بسپارد) الحاق شده تا در حد امکان، اثری از تاریخ و فرهنگ و در یک کلام، تمدن ایرانی در آن نباشد.

نکته دیگر که لزوم محکوم کردن اقدامات اخیر روسیه در جنگ با گرجستان از سوی ایران می­طلبد، شرایط نسبتا مشابه دو کشور ایران و گرجستان است. اگرچه وضعیت ایران خوشبختانه به هیچ­روی قابل قیاس با گرجستان نیست، اما فراموش نکنیم که قدرتهای استعماری و استکباری حاضر در منطقه، چه فعالیتها و حمایتهایی که تاکنون برای جدا کردن بخشهایی از خاک کشور عزیزمان نکرده­اند؛ که اگرچه امروزه و بویژه پس از انقلاب اسلامی، هرگز به خواسته­های پلید خود نرسیده­اند، لیکن تا پیش از آن دخالتهای مستقیم همین به اصطلاح ابرقدرتها، وجودمان را تکه­تکه کرده و هر گوشه­ای از آن را به دندان گرفته و در سویی افکنده است. از همین مناطق قفقازی گرفته تا هرات و بحرین و... .

اما نکته اصلی در نوشته شریعتمداری، به تمثیل آغازین نوشته او باز می­گردد. مثال دوستی شتر و روباهی را به میان آورده که پیمان همکاری در مقابله با دشمنان را می­بندند. لیکن در موقع لازم، شتر «بی بخار» همه چیز را به فراموشی سپرده و می­گریزد. و نویسنده این تمثیل را برای همپیمانی و دوستی میان گرجستان و امریکا مطرح کرده است. حال پرسش این است که از روسیه –اگر حافظه تاریخی­مان را پاک کنیم و همه چیز را به فراموشی بسپاریم- تا کی برای ما بخار بلند می­شود؟ و تا کی منابع ما او را ارضاء خواهد کرد؟ به گونه­ای که به امریکا و دیگر بدخواهان ایران «نه» (ولو به طور تلویحی) بگوید؟ در واقع ماجرای جنگ روسیه و عدم حمایت و حتی یک اقدام درخور توجه امریکا برای رهانیدن گرجستان به­عنوان همپیمانش، یا به تعبیر شریعتمداری، داستان روباه و شتر، می­تواند درس و هشداری باشد برای ایران که هرگز پشت گرمی به روسیه –به عنوان کشوری که تاریخ این دو سده اخیر، پر است از دسیسه­ها و دست­کم، پشت خالی کردن­هایش- نداشته باشد و از لحظه­ای نگران باشد که کفه منافع دست کشیدن از حمایت ایران برای روسیه، سنگینتر باشد.