ایرانیها در کشور ما چه میخواهند؟
امیر هاشمی مقدم
۱- آنچنانکه در کلیپ زیر میبینید، یکی از شهروندان ترکیه در پاسخ به خبرنگار با عصبانیت میگوید: «آپارتمان را نگاه میکنم؛ همه ایرانی هستند. چه چیزی میخواهند اینجا؟ بروند گم شوند». بقیه هم سخنان مشابهی میگویند (که منظور بقیه بهطور کلی مهاجران و بهویژه سوریهاست). البته هنوز این نگاه منفی نسبت به مهاجران ایرانی در جامعه ترکیه چیره نشده و مثلا اگر شما از ۱۰ شهروند ترکیه دیدگاهشان را درباره مهاجران ایرانی بپرسید، شاید دو یا سه نفرشان چنین دیدگاه منفیای داشته باشند. حتی آنگونه که پیش از این نوشتم، نگاه منفیشان نسبت به عربها بسیار بیشتر از ایرانیهاست و ایرانیان را بیش از عربها دوست دارند.
۲- البته این پدیده منحصر به ترکیه نیست و در همه کشورها هنگامی که شمار مهاجران زیاد شود، واکنش منفی مردم نسبت به آنها هم بیشتر میشود. مثلا ۳۰ هزار لهستانی در زمان جنگ جهانی دوم به ایران آمدند و بسیاری از ایرانیان با آنکه در فقر و فلاکت بودند، با آغوش باز از آنان پذیرایی کردند و هنوز هم شمار اندکی از آنان و فرزندانشان در ایران زندگی میکنند. همچنان که چند هزار قزاق در استان گلستان زندگی میکنند و اصلا بسیاری از ایرانیان از وجودشان نا آگاهند. اما سه میلیون افغانستانی یا چند صد هزار عراقی مایه حساسیت برخی شده. این حساسیتها در یک کشور هم میتواند شهر به شهر متفاوت باشد؛ آنچنانکه در این یادداشت توضیح دادهام چرا حساسیت اهالی دنیزلی نسبت به ایرانیان منفیتر از دیگر شهرهای ترکیه است. حتی در گردشگری که پدیدهای درآمدزاست هم همین آش است و همین کاسه. تا آنجا که نظریه چرخه حیات گردشگری باتلر به تشریح آن میپردازد که در آغاز رونق گردشگری در یک منطقه، میزبانها با آغوش باز از گردشگران استقبال میکنند. اما وقتی شمار گردشگران زیاد شد (بهویژه پس از آشکار شدن پیامدهای منفی گردشگری در کنار پیامدهای مثبت آن)، مشکلات میزبانها با گردشگران آغاز میشود. مثالهای فراوانی در این زمینه میتوان نشان داد. برای نمونه اسپانیا که جزو توسعهیافتهترین کشورها در زمینه گردشگری است و بسیاری سالها رتبه یک یا دو را در پیمایشهای جهانی مرتبط با گردشگری دارد، با این معضل روبروست و مثلا شعار «توریست برو به خانهات» را در بسیاری از مقاصد گردشگری میتوان دید که توسط مردم محلی نوشته شده است؛ همچنانکه گاهی تظاهرات مردمی علیه گردشگری در کشورشان سامان میدهند.
۳- با همه اینها در یادداشت «در ترکیه خانه بخریم یا نخریم»، به این نکته اشاره کردم که این پدیده بیگانهستیزی در ترکیه در بزنگاههای تاریخی میتواند خیلی شدیدتر از دیگر جاها باشد و نمونههای آنرا نیز همانجا بیان کردم. همین امروز که دارم این یادداشت را مینویسم، یکی از بحثهای اصلی در شبکههای اجتماعی ترکیه مربوط به موز خوردن مهاجران سوری است. داستان از آنجا آغاز شد که یک پناهجوی سوری در ترکیه در حال خرید موز بود که یک شهروند ترکیه سر میرسد و اعتراض میکند که چرا در حالی که موز در ترکیه گران است و خیلی از ترکیهایها نمیتوانند موز بخرند، سوزیها موز میخرند و میخورند؟! بحث در شبکههای اجتماعی بالا میگیرد و چند مهاجر و پناهجوی سوری دیگر نیز در دفاع از هممیهنشان، فیلم موز خوردن خود را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند. پلیس ترکیه هم همه آنان را شناسایی کرده و از ترکیه اخراج (دیپورت) کرد.
۴- سخن اصلیام در این یادداشت اینست که الف) اگرچه شرایط زندگی در ترکیه بهتر از ایران است و ب) هنوز نگاه کلی و چیره شهروندان ترکیه به ایرانیان منفی نیست؛ اما با توجه به a) تداوم و افزایش مهاجرت ایرانیان به ترکیه؛ b) ارتباط مستقیم میان افزایش شمار مهاجران و افزایش نفرت از آنها؛ c) سابقه ترکیه در زمینه بیگانههراسی و برخورد با «دیگری»؛ d) بدتر شدن وضعیت اقتصادی خودِ ترکیه و کم شدن توان اقتصادی شهروندان این کشور، پیشبینی میشود که هرچه جلوتر برویم، احتمال افزایش نگاه منفی شهروندان ترکیه به مهاجران ایرانی افزایش یابد؛ تا جایی که احتمالا در آیندهای نه چندان دور، شهروندان ترکیه همانگونه با مهاجران ایرانی برخورد کنند که اکنون با مهاجران و پناهجویان سوری میکنند. در آن زمان جمله «ایرانیها در کشور ما چه میخواهند؟» از سوی بسیاری از شهروندان ترکیه مطرح خواهد شد.
پینوشت: ایکاش امیدی به اصلاح و تغییر نگاه مسئولین بود تا مصائب مهاجرت هممیهنان را برای آنان بازگو میکردیم و آنان راهکارهایی فراتر از شعار برای بالا بردن امید به زندگی ایرانیان در میهن خودشان و ترغیبشان به ماندن میاندیشیدند. اما افسوس... فقط آرزو میکنم وضعیت کشورمان آنگونه نشود که هممیهنان حتی با اطمینان از اینکه در کشورهای دیگر مورد توهین قرار میگیرند، باز هم چارهای جز رفتن پیش پای خود نبینند.
دیگر یادداشتهای مرا میتوانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.