خرید خانه در کشوری دیگر.
امیر هاشمی مقدم
پس از یادداشتی که درباره برخی مشکلات خرید خانه در ترکیه نوشتم، سه نقد عمده به آن وارد شد:
۱- هزینه زندگی در ترکیه چنانچه با لیره ترکیه در نظر گرفته شود، گران نیست.
من نیز در همان یادداشت اشاره کردم که برای خود ترکیهایها جای نسبتا خوبی برای زندگی است و برای ایرانیهایی که با درآمد و سرمایه ریالی بخواهند آنجا زندگی کنند دشوار است. خرید خانه دوم در کشوری دیگر، پدیدهای رایج در همه جای دنیاست. اما معمولا تمایل به خرید خانه و زندگی در کشوری ارزانتر نسبت به سرزمین مادری است. آنگونه که مثلا بسیاری از بازنشستههای انگلیسی در فرانسه خانه خریده و سالهای پایانی زندگیشان را آنجا زندگی میکنند. اما ایرانیان برای فرار از آینده مبهم و محدودیتهای فرهنگی-اجتماعی، فرایند معکوسی را طی میکنند.
۲- خیلیها خانههایی بالای ۲۵۰ هزار دلار (اکنون تقریبا ۷ میلیارد تومان) میخرند برای دریافت شهروندی ترکیه و بنابراین برخی از دیگر مشکلاتشان هم برطرف میشود.
این نیز نقد درستی است. البته تا سه سال نمیتوانند این خانه را بفروشند و تا ۵ سال هم نمیتوانند سرمایهشان را از ترکیه خارج کنند. با همه اینها در همین پنج سال ممکن است قوانین ترکیه تغییر کنند. در چند سال تجربه زندگی در ترکیه دیدم که قوانینشان را مانند آب خوردن عوض کرده و به کسی هم پاسخگو نیستند. برای نمونه زمانی که خودم دکترا از سازمان بورسیه ترکیه دریافت کردم، قوانین بورسیه در وبسایت این سازمان نوشته شده بود و ما هم آنرا امضا نمودیم. اما در دوران دانشجویی هر بار یکی از این قوانین را به دلخواه خودشان و به زیان ما تغییر میدادند و شکایات ما هم راه به جایی نمیبرد. همین مشکل را در مقیاسی کوچکتر در دانشگاه هم داشتیم. به سخن دیگر، قوانین ترکیه اصطلاحا عموما «عطف به ما سبق» میشود. یعنی چنانچه قانونی را تغییر دهند، میگویند ذینفعان مرتبط با این قانون، از اکنون باید خودشان را با قانون تازه وفق دهند. بنابراین چنانچه مثلا دو سال دیگر قوانین اعطای شهروندیشان را تغییر دهند و کسانی که پیش از آن خانه ۲۵۰ هزار دلاری خریدهاند را به دردسر بیندازند، هست (هرچند با توجه به افت روز افزون ارزش لیره و فرار سرمایهها از ترکیه، احتمالا این قانون فعلا و برای کشاندن سرمایه شهروندان دیگر کشورها پا برجا باشد).
۳- آرامش روانی و احساس آزادی در ترکیه، به پرداخت چنین هزینهای میارزد.
این نکته و نقد هم درست است؛ هرچند آرامش در میهن خود آدم، چیز دیگری است؛ اما شوربختانه برخی تنگنظریها کار را به جایی رسانده که بسیاری از ایرانیان حاضرند هر جایی بروند، جز زیر سایه محدودیتهای گسترده ایران. همین است که میبینیم یک روز سرمایههای ایرانیان به سوی امارات سرازیر میشود، یک روز به سوی گرجستان، یک روز هم به سوی ترکیه. اتفاقا همانگونه که تاکنون بارها در یادداشتهای دیگر اشاره کردهام، فعلا ترکیه بسیار بهتر از امارات، گرجستان و دیگر کشورها با گردشگران و شهروندان ایرانی برخورد میکند. همانگونه که امارات و گرجستان پس از کشاندن سرمایههای ایرانی به سوی خود، هر بار و به بهانههای گوناگون سرمایههای ایرانیان را بلوکه کرده و صاحبان آن سرمایهها را به کشور خود راه ندادند. با این همه چون با تاریخ معاصر ترکیه و برخوردش با حتی شهروندان غیر ترک خودش و نیز شهروندان دیگر کشورها آشنا هستم، نگرانیهایم را در یادداشت در ترکیه خانه بخریم یا نخریم؟ نوشتم.
به نظر میآید در این زمینه ایرانیان مستأصل شدهاند. از یکسو امیدی به بهبود وضع اقتصادی ندارند و از سوی دیگر دلخوشی چندانی هم در زمینههای دیگر، بهویژه فرهنگی و اجتماعی برایشان نمانده. یعنی در حالیکه مسئولین ایرانی توانایی کنترل تورم و بهبود شرایط اقتصادی را ندارند، همزمان فشارهای فرهنگی و اجتماعی را نیز بر ایرانیان زیاد میکنند تا بسیاری از ایرانیان راه مهاجرت و بیرون بردن سرمایههایشان را در پیش بگیرند. همین است که دو شب پیش بر پایه برآوردها حدود ۱۰۰ میلیارد تومان سرمایه ایرانیان به استانبول منتقل شد (مجموع بهای بلیط، هتل و بلیط هواپیما) تا در کنسرت تتلو حضور یابند. در پایاننامهام نشان دادهام که مصرف فرهنگ ایرانی، یکی از دلایل اصلی سفرهای گسترده ایرانیان به ترکیه است (خوشمان بیاید یا نه، تتلو هم بخشی از فرهنگ موسیقایی نسل جوان ایرانی است). یعنی ایرانیان سالانه هزاران میلیارد تومان هزینه میکنند تا به ترکیه بروند و آنجا فرهنگ ایرانی را که در خود ایران غریب است، مصرف کنند. آنچنانکه شخصا تنها در ترکیه بود که توانستم در کنسرت استاد شجریان، شهرام ناظری، علیرضا قربانی، ایرج، محسن نامجو، کیوان ساکت و... شرکت کنم و برای همین بود که همان موقع در رسانهها نوشتم: خدا پدر مسئولان ترکیه را بیامرزد.
دیگر یادداشتهای مرا میتوانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.