سخنی درباره گروه مدیریت جهانگردی و هتلداری
سخنی درباره مدیریت گروه مدیریت جهانگردی و هتلداری
جناب آقای پارسایی، مدیر محترم گروه مدیریت جهانگردی و هتلداری دانشگاه مازیار، به تازگی نوشتهای بر روی وبلاگ این گروه تغییر مدیر گروه(www.mazyaran.blogfa.com/post-216.aspx) قرار دادهاند که در آنجا ضمن اشاره به برخی از فعالیتهای گروه در طی این چند سال، کنارهگیری خودشان از این سمت و واگذاری آن را به من بیان نمودهاند. در آنجا آقای پارسایی به برخی از نکات لازم، به اجمال اشاره نمودند. در چند جای نوشتهشان به من اشاره فرمودند که لازم است در این زمینه از ایشان سپاسگزاری نمایم. اما من نیز لازم میدانم به سهم خود، مواردی را بر اینها اضافه نمایم.
(عموما پیش از انتشار نوشتههایم بر روی وبلاگ، آنها را یک یا دوبار خوانده و ویرایش میکنم. اکنون که نوشتهام را دوباره بازنگری کردم، احساس کردم میتواند مایه سوءتفاهم برخی خوانندگان شود که چرا این همه پر است از تعریف و تمجید. اتفاقا هم من نسبت به برخی از فعالیتهای آقای پارسایی انتقاد داشتم، و هم ایشان نسبت به من. اما آنچنانکه در ادامه توضیح دادهام، شیوه انتقاد ایشان آنچنان هوشمندانه بود که هر روز که از دوستیمان میگذرد، استواری آن بیشتر میگردد. بنابراین خواهش میکنم مواردی که در اینجا بیان شده است را، تنها به دیده وقایعی بنگرید که رخ داده، و من تنها در اینجا دارم آنها را بازگو میکنم. هر کجا که احساس کردید من درباره چیزی سخن رانده و نوشتهام که روی نداده است، میتوانید یادآوری نمایید).
1- نیازی به یادآوری این نکته نیست که این گروه، حول محور آقای پارسایی شکل گرفت و فعالیتهایش در همین راستا تداوم یافت. این نقد بر ما ایرانیان وارد است که بیشترین فعالیتهایمان شخصیتمحور است. و شاید بدانید که از قضا من خود در برخی موارد، با این شخصیتمحوری، به شرط آنکه به استبداد نینجامد، موافقم. بدون هیچ نوشابه باز کردن و هندوانه پوست کندنی باید اعتراف کرد که بیتردید اگر شخص آقای پارسایی در گروه نبود، هرگز گروه به اینجایی که اکنون رسیده است، نمیرسید؛ البته اگر در میانه راه، از حرکت باز نمیایستاد.
2- ایشان از زمانی که با اعضای هیئت علمی گروه آشنایی نسبتا جامعی پیدا کردند، تقریبا در همه مسائل و موارد مشورت میکردند و بسیاری از تصمیمات، به صورت گروهی اتخاذ میشد.
3- در زمینه مدیریت ایشان، باید به این نکته اشاره کنم که علیرغم طبع حساس و نسبتا تندشان، راهبرد کلیشان به دور از احساس بود. آنچنانکه درباره برخی همکاران و دانشجویانی که به نوعی مایه اخلال در نظم گروه میشدند، علیرغم مواضعی که به ظاهر تند و شدید اتخاذ میکردند، اما در پشت پرده به گونهای حرکت میکردند که در عین تنبیه فرد متخلف، کمترین آسیب آموزشی و حیثیتی به ایشان وارد شود. من که در جریان بسیاری از مسائل گروه بودم، این نکته را به خوبی درک میکنم.
4- برخی از مواضع تند و شدیدی که ایشان در برابر برخی دانشجویان اتخاذ میکردند، در نگاه اول، غیرمنصفانه میآمد. اما بیتردید همه دانشجویان آگاه به این نکته واقفند که فعالیتهای ایشان بسیار بیشتر از یک مدیر گروه عادی و رسمی بوده و بنابراین کاملا طبیعی است که انتظارات ایشان نیز، بیش از یک مدیر گروه عادی بوده باشد. تعبیری که خود من برای فعالیتهای ایشان داشتم، «دلسوزی پدرانه» بود که حتی این نگاه را در طی مدت همکاری من با گروه، درباره خود من نیز روا داشته و همواره اصلیترین پشتیبان من در این شهر و دانشگاه بودند. برخی از مواردی که من از فعالیتهای اضافه بر سازمان ایشان برای گروه آگاهی دارم، برای غریبهها میتواند شگفتانگیز باشد. کدام مدیر گروهی نیمهشب از کار و زندگیاش میزند تا فقط با دیدار و گوش دادن به درد دلهای فلان دانشجوی پسر، مرهمی باشد بر مسائل عاطفی وی؟ یا سند خانه و ملکش را گرو میگذارد برای دانشجویانی که در بیرون از محیط دانشگاه، مشکلات قانونی غیرمرتبط برایشان پیش آمده است؟ یا برای اینچنین دانشجویان، وکیل میگیرد؟ یا پاشنههای کفشاش را ور میکشد تا در کلانتری و دادگاه، با مأمور و قاضی، برای حل مشکلات دانشجویانش وارد رایزنی و چک و چانه شود؟ و بسیاری از موارد دیگر که برخیشان را من و شما میدانیم و برخیشان در سینه خود ایشان باقی مانده است. من که رابطه پویایی با بسیاری از دانشگاههای دیگر دارم، نیک میدانم و میشناسم مدیران گروهی که در طول هفته، حتی یک ساعت هم در اتاق گروه نیستند؛ یا حتی پاسخ سلام دانشجویان را نمیدهند (بله؛ متأسفانه این عین واقعییت است)؛ چه برسد به خدماتی برای بیرون از دانشگاه دانشجویان. اما آقای پارسایی با اینگونه فعالیتها، طبیعتا این حق را داشتند که انتظارشان از –دستکم برخی- دانشجویان، بیش از اینها باشد.
5- همگان میدانیم که نبود آقای پارسایی در گروه، قابل تصور نیست. تداوم فعالیتهای گروه بیتردید نیازمند تداوم همکاریهای جدی و مستمر ایشان با گروه است. البته ایشان اصرار داشتند که نیازمند استراحت هستند. این حق طبیعیشان است. چرخش مدیران نیز عاملی است مهم برای پویایی گروه. اما امید جدی ما اینست که همچنان رهنمودهایشان، چراغ راه گروه باشد. ایشان در این زمینه چندان با من همرأی نیستند؛ اما به نظر من اتفاق چندان بزرگی نیفتاده است. تاکنون ایشان با مشورت من درباره گروه تصمیمگیری میکردند؛ و از این پس من با مشورت ایشان. ضمن آنکه یکی از اصلیترین شروط من برای پذیرش مدیریت گروه در گفتگو با ریاست و معاونت محترم آموزشی دانشگاه، اداره شورایی گروه بود که مورد موافقت قرار گرفت.
6- در زمان مدیریت گروه، آقای پارسایی بارها با سرپیچی برخی همکاران و استادان –از جمله خود من- روبرو شدند. اما هرگز تاکنون پیش نیامده که مستقیما درباره این سرپیچیها موضع بگیرند. این کار را برای پیچیده نکردن مسائل و وارد نشدن گروه به بحران انجام میدادند. در عوض، همیشه با رفتار خودشان، ایرادات را به من و دیگران همکاران نشان میدادند. اگرچه ایشان از دوستان نزدیک من است، اما تاکنون نشده که اشتباهات مرا به طور مستقیم به رویام بیاورند. این کار آقای پارسایی، به نظر خودم تأثیری بسیار مثبت داشته است و در همینجا از ایشان سپاسگزاری میکنم. اما این شیوه مانع آن نبود که حق دانشجویان نادیده گرفته شده و پایمال شود. آنچنانکه دانشجویان اصطلاحا سال بالایی نیک میدانند که بارها پس از محرز شدن کمکوشی یا دیگر تخلفات جدی برخی استادان، آقای پارسایی افراد یادشده را به شیوههای مسالمتآمیز کنار گذاردند.
7- شیوه ایشان در مدیریت، بسیار کارساز بود. هنگامی که پیشنهاد مدیریت گروه را به من دادند، من زیر بار نرفتم و این امتناع، به دور از هرگونه ریا و تعارف بود. در طول یکسال فعالیت به عنوان مدیر پژوهشی دانشگاه، متوجه شدم که در اینگونه فعالیتهای اجرایی نه علاقهای دارم و نه استعدادی. معتقد بودم تا اضافه شدن شخص دیگری به گروه، بهتر است مدیریت جناب آقای پارسایی تداوم یابد. اما ایشان اصرار داشتند که دیگر تحت هیچ شرایطی گروه را اداره نخواهند کرد و در این صورت، بنا بر قوانین آموزشی، مدیریت گروه به مسئولین آموزشی دانشگاه واگذار میشود. اما هر دو نفرمان معتقد بودیم که این بههیچوجه به صلاح گروه نیست. بنابراین مدیریت گروه را پس از چندین جلسه رایزنی پذیرفتم؛ در عین آنکه به کمتوانی و غیرقابل قیاس بودن تواناییام در این زمینه با ایشان، معترفم.
نهایتا چند نکته درباره مدیریت خودم در این گروه:
8- آقای پارسایی زمان زیادی را صرف گروه میکردند. متأسفانه در سایر گروهها، اینچنین نیست؛ و البته چنانچه حضور و رسیدگی مدیر هر گروه به مسائل گروهش به تعداد ساعت مصوب وزارت علوم برسد، ایرادی بر او وارد نیست. بنابراین به نظر میآید این آقای پارسایی بودند که بیش از حد مصوب، زمان صرف گروه میکردند. یکی از دلایل امتناع من از پذیرش مدیریت گروه، زیاد شدن مشغلهام در امور پژوهشی بیرون از دانشگاه است. بهگونهای که هر هفته باید از سهشنبه تا پنجشنبه در تهران باشم. بنابراین رسیدگی به امور گروه تنها در روزهای شنبه، یکشنبه و دوشنبه صورت خواهد پذیرفت.
9- برخلاف آقای پارسایی که شماره تلفن همراهشان را در اختیار بسیاری از دانشجویان قرار داده بودند، من اهل شماره دادن به دانشجویان نبوده و در این زمینه بسیار حساسم. با توجه به اینکه از طریق وبلاگ شخصی خود و رایانامهام امکان دسترسی به من بسیار ساده است، به طور جدی از همه دانشجویان خواهش میکنم بههیچوجه برای در میان گذاشتن مسائل آموزشیشان، به دنبال یافتن شماره تلفن همراه من نبوده و تحت هیچ شرایطی با من تماس تلفنی برقرار نکنند. در غیر اینصورت، مایه کدورت و ناراحتی بینمان فراهم خواهد شد. البته آقای پارسایی هم بارها از تماسهای بیش از حد و در بسیاری موارد، غیرضروری دانشجویان با خودشان گلایه داشته و گاهی این نکته را در وبلاگ گروه نیز منتشر میکردند.
از سوی خودم –و به گمانم همه دانشجویان گروه-، یک خسته نباشید اساسی و اصطلاحا «توپ» به اقای پارسایی، برای همه تلاشهای این پنج سالهشان برای به ثمر نشاندن نهال گروه مدیریت جهانگردی و هتلداری میگویم. امیدوارم همیشه و در همه مراحل زندگیشان، کوشا، شکیبا، پرتلاش و هدفمند باشند.