باب یک گفتگو (پاسخ خانم دکتر حسین زاده به مقاله بی اخلاقی علمی)
باب یک گفتگو (پاسخ خانم دکتر حسین زاده
به مقاله بی اخلاقی علمی)
آقای هاشمی مقدم عزیز
سلام
به تصادف در اینترنت به وبلاگ شما و به نوشته شما در خصوص کتاب پژوهش کیفی برخوردم. ضمن این که به شما حق دادم ، از برخورد و قضاوت شما تعجب هم کردم. پیش از هر چیز باید بدانید که مقاله ای که در آخر کتاب مورد نظر شما گنجانده شده است ،متعلق به سخنرانی کوتاه و مختصری بود که من در ایسپا داشتم. بعد ها مدیریت ایسپا چنین تشخیص داد که آن سخنرانی را به مقاله تبدیل کند و در کتابی بگنجاند که من هنوز نه آن را دیده ام و نه خوانده ام. بنابراین از این منظر من در گروه نویسندگان قرار نمیگیرم و خب بنابراین حق با شماست . اما همان گونه که شما به نوشته خود عنوان اخلاق علمی دادید ، با خودم اندیشیدم که میتوانم با شما اندکی در باب اخلاق در قضاوتهای حرفه ای گفتگو داشته باشم. اما خب وقتی سری به پروفایل شما زدم، به نظرم رسید که باید اساسا به گونه ای دیگر با شما گفتگو کرد.
پیش از هر چیز باید بگویم که شیوه آموزش شما و ارتباطتان را با دانشجویان تحسین می کنم. این که دانشجویان را در ارتباط با وبلاگتان بگذارید ، خلاقیت در خور توجهی است و قابل تأمل.
از این که فهمیدم که ایرانشناسی فرهنگی خوانده اید و مردم نگارید و پایی در کوه و دشت دارید ، خوشحال شدم ، چون خود من هم سالها چنین کار کرده ام.
و سرانجام این که از سیاست دوری می گزینید، مورد خوشایندم قرار گرفت
و سرانجام جوانی و صراحت شما را پسندیدم
می خواستم برای شما بنویسم
آقای هاشمی مقدم عزیز، اولین درسی که یک پژوهشگر کیفی می آموزد و در پژوهشهای کیفی خود نیز به کار می برد ،خودداری از پیشداوری است. از آنجا که یک پژوهشگر کیفی ناگزیر از فهم درونی ذهنیت مصاحبه شونده است ،هر گونه پیشداوری و قضاوتهای نا به جا باعث میشود که به جای درک عمیق اندیشه ها و انگیزه ها و ارزشهای مخاطب خود ، در مقام قضاوت ، نفی یا قبول او بربیاید . از همین نقطه است که اولین خطا را مرتکب می شود و تمام شناخت و تحلیلهایش راه خطا را طی خواهند کرد. تجارب انسان شناسی شما نیز قطعا شما را از آموختن چنین نکته ای غافل نگذاشته اند. اما نمیدانم چرا آموخته های خود را در این مقال به کار نبرده اید.
آقای هاشمی عزیز نمیدانم و حتی نمی فهمم که انسانی با مشخصات شما چگونه می تواند بدون آنکه از حقیقت ماجرا و مسئله ای مطلع باشد ، دست به قضاوت خطا و حتی پیشدواریهایی از این دست بزند که گویا این خانم رابطه شخصی با ایسپا داشته است. فرزند عزیزم ، شما انسان شناس و ایرانشناس هستید به خوبی می دانید که چنین تهمتها و اندیشه هایی نسبت به زنی که جای مادر شماست ، رفتار چندان زیبنده ای نیست.....و خلاصه سرزنشهایی مادرانه از این دست.
اما همانطور که گفتم ویژگیها و مشخصات خوبتان وادارم کرد که به گونه دیگری با شما وارد گفتگو شوم و همین جا از شما میخواهم که این نوشته را به منزله آغاز یک گفتگو تلقی کنید و عمیقا آرزو می کنم که این بحث و گفتگو را در وبلاگ خودتان انعکاس دهید و بگذارید که دیگران نیز به بحث زیبای ما بپیوندند.
من بحث را با این سئوال آغاز می کنم : جامعه ایران چه وقایعی را ناجوانمردانه ارزشگذاری می کند؟ به عبارت دیگر از منظر مردم ما و فرهنگ ایرانی ،چه وقایعی غیر منصفانه و ناجوانمردانه است؟
امیدوارم که بحث و گفتگو را پی بگیرید تا به این گونه یک سوء تفاهم را به یک پیوند علمی و حرفه ای قابل اتکا تبدیل کنیم و به دانشجویان و دیگرانی که جوانتر هستند، نشان بدهیم که چگونه می توان یک کدورت را به دوستی تبدیل کرد.
با سپاس از توجه شما
حسین زاده
------------------------------------------------------------------------------
دوستان برای مشارکت در بحث می توانند در بخش نظرات، همکاری کنند. پاسخ خود من هم به خانم دکتر حسین زاده در همان بخش نظرات خواهد بود.
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 18:18 توسط امیر هاشمی مقدم
|