امیر هاشمی مقدم

«حشد شعبی عراقی و فاطمیون افغانستانی و زینبیون پاکستانی کم بود، حزب‌الله لبنانی هم به شبه‌نظامیانی که به ایران آمده‌اند افزوده شد و تنها مانده حوثی‌های یمنی بیایند تا این پازل حضور شبه‌نظامیان که برای سرکوب معترضان به ایران آمده‌اند، کامل شود».

این پیام با شیوه‌های گوناگون اما شبیه به هم دارد در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود. چند روز پیش در یادداشتی در همین باره توضیح دادم هجمه‌ای که علیه اینان در فضای مجازی شکل گرفته (که مثلا برای سرکوبی معترضان آمده‌اند)، تاکنون هیچ مستندی نداشته و تنها بر پایه حدس و گمان‌های منفی و البته ماهی گرفتن از آب گل‌آلود برخی افراد و گروه‌ها دارد مطرح می‌شود.

آن نوشته‌ام بازخوردهای بسیاری داشت. نقدها دو دسته بود: بخشی به همان نگاه عمدتا منفی ایرانیان به عراقی‌ها باز می‌گشت و بخشی هم نقدی که در واقع به دیگران بود، اما در پوشش عراقی‌ها.

از گروه نخست، یعنی کسانی که از عراقی‌ها خوش‌شان نمی‌آید، کلیپی تلگرامی را از یک کانال تلگرامی (اینجا) دریافت کردم از درگیری لفظی یک زوج جوان ایرانی با یک جوان ریش‌دار، با این نوشته در پایین کلیپ که:

«فوری: حادثه ننگین قادسیه تکرار شد. مزاحمت و توهین به فرهنگ ایرانی توسط یک زامبی حشد الشعبی برای مردم ایران. ایرانی ببین به چه خفتی افتادیم تو کشورمون که تاریخ و تمدن ۲۵۰۰ ساله داره، این تازیان برای ما رجز بی‌فرهنگی می‌خوانند. بپاخیز ایرانی. سکوت و نظاره‌گری یعنی خفت و خاری و بردگی این جانوران».

اما هیچ نشانه‌ای از اینکه این رخداد کجا و کی روی داده، در کلیپ مشخص نبود؛ جز اینکه اتیکت کانال «مسیح علینژاد» روی فیلم بود. بنابراین می‌شد حدس زد فیلم از کانال او گرفته شده. با یک جستجو در کانال مسیح علینژاد، کلیپ پیدا شد (اینجا)، اما با متنی کاملا متفاوت:

«صدای فریاد‌های این مرد را بر سر یک بسیجی موتوری که برای امر به معروف مزاحم شده بشنوید. این بغض چهل‌ساله است بر سر حکومت زورگویان که مثل داعش با ما رفتار می‌کنند. مسیح عزیز این فیلم مرا منتشر کن تا بقیه مردان هم یاد بگیرند که از زنان حمایت کنند هم ترس مردم از این بسیجی‌ها تمام شود. دوربین ما اسلحه ما. یعنی هر روز قوی‌تر شدن و نه گفتن به زور».

بنابراین مشخص می‌شود که آن جوان ریش‌دار نه یک عراقی حشد شعبی، بلکه یک بسیجی ایرانی، با ته لهجه شهرستانی است که برخی برای تحریک احساسات ایرانیان، او را حشد شعبی معرفی کرده‌اند.

گروه نخست عموما به همین شیوه تحریک می‌شود و بسیاری‌شان بدون بررسی درستی یا نادرستی داستان، آنرا به سادگی می‌پذیرند.

اما گروه دوم که برخی از دوستان اهل قلم و رسانه‌ای هم در آن هستند، به شیوه دعوت و حضور این افراد انتقاد دارند که به باورم انتقادشان به‌جاست. یعنی بهتر بود این شبه‌نظامیان در هماهنگی و زیر نظر شیر و خورشید (هلال احمر) و البته با دریافت اجازه از مجلس ایران به کشور آمده و همکاری کنند. برخی از دوستان باور دارند دعوت و ساماندهی حضور این افراد در ایران از سوی سپاه، به تضعیف هرچه بیشتر دولت می‌انجامد که این انتقادشان هم درست است. شوربختانه با همه همکاری‌هایی که میان دولت، سپاه، ارتش، سازمان‌های مردم نهاد و... در یاری‌رسانی به مناطق سیل‌زده دیده شد، رقابت‌ها و اتهاماتی که به‌ویژه میان سپاه و دولت رد و بدل و عمدا رسانه‌ای هم شد، پرسش‌های بسیاری را پیش کشید که این شیوه دعوت از نیروهای شبه‌نظامی خارجی، به تقویت این شبهه‌ها انجامید. با همه اینها، نقد من به این دسته از دوستان اهل اندیشه این است که اگر نمی‌توانند به نقد فعالیت‌های سپاه بپردازند، دست‌کم کسانی دیگر که به خاطر علاقه به ایران به یاری هم‌میهنان‌مان شتافته‌اند را قربانی نکنند.

دست آخر اینکه بیش از یک دهه است �ارزیابی پیامدهای اجتماعی� در ایران هم به شکل جدی معرفی شده است. ارزیابی پیامدهای اجتماعی به ما می‌گوید پیش از انجام هر طرح و پروژه‌ای، از کارشناسان خبره بخواهیم پیامدهای اجتماعی‌ای که پس از اجرای طرح می‌تواند رخ دهد را پیش‌بینی و معرفی کرده و آنگاه تصمیم به اجرایی شدن/ نشدن آن طرح و چگونگی اجرایش بگیرند. اگر پیش از حضور گسترده شبه‌نظامیان غیرایرانی در مناطق سیل‌زده، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن (از جمله واکنش‌های احتمالی ایرانیان) سنجیده می‌شد، حتما شیوه‌ای منطقی‌تر در پیش گرفته می‌شد تا اکنون شاهد این میزان اتهام‌زنی به کسانی نباشیم که برای یاری به ایران آمده‌اند؛ یا دست‌کم از حضور برخی‌شان (همچون حزب‌الله لبنان که برخلاف حشد شعبی و فاطمیون، نزدیکی کمتری به ما دارند) پیشگیری می‌شد.

دیگر یادداشت‌های مرا می‎توانید در کانال تلگرامی مقدمه (اینجا) بخوانید.